ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
خبر لندری
(The Landry News)
نویسنده:
اندرو کلمنتس
(Andrew Clements)
ترجمه:
مرجان ظریف صنایعی
ناشر:
دیبایه
سال نشر:
1388
(چاپ
1
)
قیمت:
15000
تومان
تعداد صفحات:
177
صفحه
شابك:
978-964-9961-66-8
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 55 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'خبر لندری':
کارا لوئیس یکی از دانشآموزان کلاس آقای لارسن است. آقای لارسن یکی از معلمهای عجیب و غریب مدرسه است که همهی پدر و مادرها دعا میکنند که فرزندشان در کلاسبندی به کلاس او نیافتد!
آقای لارسن در اقدامی عجیب به کارا اجازه میدهد تا یک هفتهنامهی دانشآموزی منتشر کند. هفتهنامهی کارا به سرعت در مدرسه محبوب بچهها میشود اما مدیر مدرسه تلاش میکند تا مطالب هفتهنامه را بهانه کند و با استفاده از آن از شر آقای لارسن خلاص شود!
داستان با این جملات شروع میشود:
" "کارا لوئیس، من دارم با تو حرف میزنم!"
کارا لندری به مادرش جواب نداد. سرش شلوغ بود.
پشت میز تاشوی خاکستری رنگی در آشپزخانهی کوچکشان نشسته بود و دستهای کاغذ پاره جلوی رویش قرار داشت. او با توار چسب، تکهها را کنار هم میچسباند. کمکم کاغذها جای خود را در یک ورقهی تازه به پهنای 45 سانتیمتر پیدا میکردند. قسمت بالایی شکل گرفته بود؛ یک ردیف حروف منظم که بسیار با دقت نوشته شده بود تا شبیه حروف چاپی روزنامه باشد.
"کارا، عزیزم، تو قول دادی که دیگر این کار را نکنی. از آخرین بار، درس عبرت نگرفتی؟"
مادر کارا دربارهی اتفاقی که در مدرسهی قبلی افتاده بود صحبت میکرد؛ مدرسهای که بعد از رفتن پدرش، بیشتر مدت کلاس چهارمش را در آن گذرانده بود. آنجا مشکلاتی پیش آمده بود.
کارا با حواسپرتی گفت: "نگران نباش مامان." او غرق کارش بود.
کارا لندری فقط شش ماه بود که در کارلتون زندگی میکرد. از وقتی به این شهر آمده بودند - یعنی از ماه آوریل در کلاس چهارم - همه به او بیآعتنایی میکردند. خیلی هم طبیعی بود. دختر تیزهوش و ساکتی که همیشه تکالیفش را بهموقع انجام میاد و در همهی امتحانها نمرهی بیست میگرفت. او هر روز دامن چهارخانهی قهوهای و بلوز سفید تمیزی میپوشید؛ ثابت و بدون تغییر، درست مثل نقش کاشیهای کف اتاق ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!