درباره كتاب 'شاهزاده و گدا':
سالها قبل دو بچه در انگلستان به دنیا میآیند که چهرهشان بسیار شبیه به هم است. نام یکی از این دو را توم و دیگری را ادوارد میگذارند. توم در خانوادهای فقیر به دنیا آمده و کودکی سختی را پیش رو دارد. ادوارد اما در خاندان سلطنتی به دنیا آمده و زندگیاش در ناز و نعمت میگذرد. سرنوشت پس از چند سال این دو کودک را با یکدیگر روبرو میکند. آنها وقتی شباهتشان را به یکدیگر میبینند وسوسه میشوند که جای خود را با یکدیگر عوض کنند. توم فقیر به جای ادوارد به دربار میرود و ادوارد نازپرورده به خانه و محله محقر توم. و دردسرها از اینجا شروع میشود.
داستان با این جملات شروع میشود:
"در شهر کهنسال لندن، در یکی از روزهای پاییز و در ربع دوم قرن شانزدهم، در خانواده فقیری موسوم به کانتی پسری بجهان آمد که پدر و مادرش خواستار آمدن او نبودند. در همان روز نوزاد انگلیسی دیگری از خانواده ثروتمندی موسوم به تودور پا به عرصه وجود نهاد که پدر و مادرش قلبا خواستار او بودند. تمام مردم انگلستان نیز تولید این کودک را میخواستند. مدتها بود که مردم انتظار تولد او را میکشیدند و آرزوی او را به دل داشتند و برای او به درگاه خدا دعا میکردند، چنانچه وقتی کودک به راستی از مادر متولد شد، چیزی نمانده بود که همه از ذوق و شادی دیوانه شوند"