درباره كتاب 'تسویه حساب (مجموعه پارکر - 1)':
پارکر با همکاری دوستانش دست به سرقتی مسلحانه میزند و پس از بهدست آوردن پول، توسط یکی از دوستانش به نام مل رزنیک و همسرش لین به او خیانت میشود و تا آستانهی مرگ پیش میرود. او اینبار پس از مدتها تحمل رنج و سختی و با فرار از زندان به قصد انتقام و پس گرفتن سمهش برمیگردد.
حالا رزنیک که پیش از آن چیزی بیش از یک سارق سطح پایین نبوده به شخصی مهم در سلسله مراتب اکیپ تبدیل شده است، بنابراین پارکر برای رسیدن به سهمش باید با گروه عظیمی از خلافکاران رودررو شود.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"وقتی رانندهی شورولت با چهرهای جوان به او پیشنهاد سوار شدن داد، پارکر بهش گفت برود گم شود. یارو هم گفت: "گور پدرت، رفیق." و شورولتش را با سرعت به سیل ماشینهای در حال رفتوآمد برد و با غرش به طرف باجههای اخذ عوارض رفت. پارکر روی لاین سمت راست تف کرد، آخرین سیگارش را روشن کرد و پیاده از روی پل جرج واشنگتن گذشت.
ساعت هشت صبح ماشینها با صدای ممممممممممممممممممممم همه از این سمت به طرف شهر میرفتند. هیچکس به طرف جرسی نمیرفت. زیر پل هم به همین صورت بود.
باد وسط پل را میلرزاند و تکان میداد. همیشه همینطور بود، اما پارکر هیچوقت به آن توجه نکرده بود. قبلا هیچوقت پیاده از روی آن عبور نکرده بود. احساس میکرد زیر پایش میلرزد و همین اعصابش را به هم ریخت ..."