ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
مهمان مامان
نویسنده:
هوشنگ مرادی کرمانی
(Houshang Moradi Kermani)
ناشر:
نی
سال نشر:
1401
(چاپ
20
)
قیمت:
50000
تومان
تعداد صفحات:
96
صفحه
شابك:
978-964-312-244-7
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 20 نفر
امتیاز كتاب:
(5 امتیاز با رای 3 نفر)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'مهمان مامان':
عفت خانم در دو اتاق یک خانه بزرگ در یکی از محلههای پایین شهر زندگی میکند. قرار است پسرخواهرِ تازهداماد او به همراه همسرش به دیدن خاله بیایند و عفت خانم سعی دارد با وجود دستتنگی جلو آنها آبروداری کند. به همین خاطر همسایههای او همه به کمکش میآیند تا بتواند همانطور که آرزو دارد از مهمانهایش پذیرایی کند ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"بهاره قرصها و کپسولها و شیشههای شربت را از پشت آینه شمعدان برداشت، ریخت تو کیسه پلاستیکی، گوش تیز کرد. صدایی شنید. صدای ماشین بود. تو کوچه پیچید، ایستاد.
- امیر، آمدند. بدو برو در را باز کن.
صدای مادر از تو اتاق پشتی آمد:
- نه، نه، نرو. صبر کن.
امیر گفت:
- حالا چهکار کنم؟ بروم یا نه؟
روی شیشه در اتاق روزنامه خیس کشید. مادر دستپاچه بود و حرص میخورد. از اتاق پشتی بیرون آمد. پارچهای توری دستش بود:
- صبرکن، خودشان در میزنند. خدا کند زود نیایند. از باباتان که هنوز خبری نیست. کِی بوده تلفن زدم به کارخانهشان که هر کاری دارد زمین بگذارد و بیاید. این مرد چه قدر …
صدای در خانه آمد. کسی در میزد.
بهاره گفت:
- دیدی خودشان هستند. برو امیر. آن روزنامههای خیس را مچاله نکن، نریز دم در. برو ..."
نظر كسانی كه كتاب را خواندهاند:
سميرا سرخيان:
عالي بود كه فيلمش به اين قشنگي بشه ... آقاي مرادي واقعا روان قلمشون