بخريد و بخوانيد ...
سهم من

سهم من

نویسنده: پرینوش صنیعی 
ناشر: روزبهان
سال نشر: 1401 (چاپ 38)
قیمت: 320000 تومان
تعداد صفحات: 525 صفحه
شابك: 978-964-5529-75-6
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 125 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (3.25 امتیاز با رای 44 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'سهم من':

معصومه، قهرمان داستان، در نوجوانی به همراه خانواده‌اش از قم به تهران می‌آیند. در همین دوران، او در راه مدرسه به شاگرد یک داروخانه دل می‌بازد. دخالت خانواده معصومه اما باعث می‌شود که او خیلی زود این عشق نوجوانی را فراموش کند و به سنت معمول با خواستگاری به عقد حمید دربیاید.
حمید که درگیر مبارزه‌ی سیاسی با رژیم پهلوی است، اغلب اوقاتش را با "دوستانش" می‌گذراند. به همین خاطر خانواده او تصمیم می‌گیرند با خواستگاری معصومه برای او، حمید را علی‌رغم میل‌اش "خانه و زندگی"دار کنند تا شاید به این ترتیب شور فعالیت سیاسی از سرش خارج شود.
زندگی اما به ترتیبی که خانوده‌ی حمید امید بسته بودند پیش نمی‌رود. پس از ازدواج، حمید همچنان اغلب اوقات خود را با دوستانش می‌گذراند و هرقدر مبارزات مردمی بر علیه شاه شدت می‌گیرد، غیبت‌های حمید از خانه هم بیشتر می‌شود.
با پیروزی انقلاب همه چیز عوض می‌شود. معصومه امیدوار است حالا که مبارزه‌ی حمید به نتیجه رسیده اوضاع خانواده‌ی او هم تغییر کند. اما طوفان و تلاطم همچنان در زندگی او ادامه می‌یابد و زندگی او را سالی بعد از سال دیگر در هم می‌کوبد.
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"همیشه از کارهای پروانه تعجب می‌کردم. اصلا به فکر آبروی آقاجونش نبود. توی خیابان بلند حرف می‌زد ، به ویترین مغازه‌ها نگاه می‌کرد، گاهی هم می‌ایستاد و یک چیزایی رو به من نشان می‌داد.
هر چی می‌گفتم زشته، بیا بریم محل نمی‌ذاشت. حتی یک بار منو از اون طرف خیابان صدا کرد، اون هم به اسم کوچیک، نزدیک بود از خجالت آب بشم برم توی زمین. خدا رحم کرد که هیچکدام از داداشام اون اطراف نبودند و گرنه خدا می‌دونه چی می‌شد.
ما وقتی از قم اومدیم، آقاجون اجازه داد که من به مدرسه برم، حتی وقتی گفتم تو مدرسه‌های تهرون هیچکس چادر سر نمی‌کنه و منو مسخره می‌کنن، بهم اجازه داد که روسری سر کنم به شرط اینکه مواظب باشم خراب نشم ..."

اطلاعات بیشتر درباره این کتاب را می‌توانید اینجا بیابید.

نظر كسانی كه كتاب را خوانده‌اند:

 ليلا ميلان لو:  استقامت - صبر - بزرگواري - رنج و درد - تحميل - و در يك كلام آنگونه كه مستحق نيستي تا بر تو بگذرد. مگر يك انسان چند بار متولد مي شود كه اينگونه ...

 آرش رودكي:  این کتاب رو دوست داشتم.چون شدیدا واقعی بود و آخر کتاب هم خیلی تراژدی بود.

 الهه زارعي:  قلمی گیرا و روان با پیوستگی منظم حوادث.

 فرشته رخشانی:  عالی

 امير محسن داوودآبادي:  در عرض سه روز خواندمش . زیبا روان و ساده تمام وقایع را به خواننده القا می کرد.تمام مشکلات قهرمان را درک می کردم .

 سپيده بغدادي:  ghashang bood ama kheili gohse khordam,khodam kam gham ghose daram ! ;) be har hal mamnoonam

 مرجان زماني نجف‌آبادي:  زاویه دیدش با همه کتاب هایی که تا حالا خونده بودم فرق داشت.

 شكوفه طهراني:  هیچی!فقط چون شبا موقع خواب می خونمش!دیشب خوابشو میدیدم!جالبه بدونین که تو خواب من نقش معصومه رو بازی می کردم!اینقد صبح اعصابم خرد بود که حوصله سر کار رفتن نداشتم!یکسره تا صبح تو خوابم جنگ اعصاب بود!!!! :(

 زهرا ايمانيان:  نثرش آدم را میگرفت و می برد. خیلی ایرانی و ملموس بود. گاهی هم گریه کردم. جمله های کوتاه و موثر. بیان کامل احساسات به خوبی. پیرنگ و روابط علی وعلولی خیلی خوب. در کل یک داستان خیلی خوب بود. ولی چیزی که من میخواستم نبود. فقط به اندازه ی یک تجربه لذت بردم

 سميه نوتاش:  سهم من بعنوان اولین کتاب برای هر زن ایرانی که عضو جیره میشه شاید حرفای دلش باشه و بتونه به راحتی باهاش ارتباط برقرار کنه روز اول که "سهم من" رسید خیال کردم از اون رمان ابگوشتیاس، یه کمی دپری شدم. اما وقتی با فرزانه درباره جیره و سهم من صحبت کردم چنان هواری سرم کشید که به کتاب پرینوش صنیعی میگی آبگوشتی؟ خلاصه اینکه کتاب رو خوندم، اونم چی واقعا یک نفس، و بااینکه مشکلات یک زن ایرانی رو تصویر میکرد، اما به نظرم کتاب زیاد قوی نبود، و کمی ته مانده هایی از همون رمان های ابگوشتی رو داشت، فقط خداروشکر که مثه فرزانه فمینیسم نیستم که این کتاب زیاد روم اثر بذاره، اما بااین همه منم از برخی مردهای کوته فکر ایرانی ضربه خوردم. و آرزو دارم روزی برسه مردان و زنان ایرانی بدونه تحمیل عقاید خود به همدیگه، زندگی شاد و سالمی رو داشته باشن. آقای شهریر باز هم از زحمتی که می کشید کمال تشکر رو دارم.

 رقيه آريان:  کتاب خوبی بود

 فيروزه تحريري:  از بین رمانهای جدید رمان بدی نبود ولی من ترجیح میدم تو این عمر دو روزه شاهکارهای ادبی ایران و جهان یا برگزیده های لیست هزار کتاب را بخوانم یا از برندگان جوایز مهم ادبی را بخوانم

 نيره مشايخي:  زمینه جالب اجتماعی و سیاسی آن وادارم کرد تا آخر بخوانمش ولی نثر آزاردهنده و ویرایش نشده ای دارد.

 آزيتا كرمي‌پور:  به طوركلي از كتابهايي كه سعي دارند "زن" را موجودي مظلوم ، در اعلي درجه توانا كه همواره به نوعي قرباني مردان بوده اند توصيف كنند، بدم مي آيد. اما اين مسئله به تنهايي نمي تواند دليلي برخوب نبودن كتاب باشد. كتاب بسيار سطحي است. شخصيت ها خوب تعريف نمي شوند. راه حل هاي مشكلات خيلي آسان به دست مي آيد، چيزي كه در دنياي واقعيت كمي دور از ذهن است. و يك سؤال : معصومه از كجا و چگونه در همان ابتدا بدون هيچ تجربه و فقط از روي ابراز عشق سعيد تشخيص داده بود كه سعيد مرد ايده آل زندگيش است؟ (نكته اي كه در آخر داستان نيز به آن اشاره مي كند،"هرچه بيشتر سعيد را مي شناختم بيشتر مي فهميدم كه چه ظلمي در حقم روا داشته اند. ما مي توانستيم خوشبخت ترين زوج دنيا شويم!!!)

 مريم صادقي:  واقعا نمی شد وقایع داستان راباورکرد،من نمی تونستم باآدمهای این رمان که هرلحظه تغییرموضع می دهند ارتباط برقرار کنم .وبه نظرم نویسنده هم نتوانسته بود مطالب معمولی رو جذاب جلوه بده.کاری که خیلی ها انجام می دهند.