ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
جشن خاکستر
نویسنده:
مریم محمدخانی
ناشر:
چکه
سال نشر:
1390
(چاپ
1
)
قیمت:
5000
تومان
تعداد صفحات:
160
صفحه
شابك:
978-600-6499-09-3
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 37 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'جشن خاکستر':
شاید اگر این سرگیجهها و رویاهای عجیبوغریب، دست از سر ماهنگار برمیداشتند، همه چیز بهتر میشد. مگر میشد جریان کتاب جلد قهوهای و شباهت دخترهای توی کتاب با مادرش را فراموش کند؟ همه جا پر از نشانه است، نشانههایی که به ماهنگار میگوید: "هی! مادرت دارد یک راز بزرگ را از تو پنهان میکند، رازی که زندگی هر دوی شما را عوض کرده!"
از همینجاست که داستان ماهنگار آغاز میشود، داستان دختر 14 سالهای آرام که با آهو، دوست پر شر و شور و شیطانش همراه میشود تا راز بزرگ مادرش را کشف کند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"ماهنگار نفسنفس میزد. وقتی پیچید توی کوچهی مدرسه و دید در بسته است، غرولند کرد: اه، این همه دویدم، آخرش هم هیچی.
از دست مادرش دلخور بود. اگر او را مجبور نکرده بود مقنعهاش را تنگ کند، دیر نمیرسید. فروزنده ایستاده بود بالای سرش تا چانهی مقنعه را کوک بزند. مقنعه گلویش را فشار میداد، اما بهتر از آن بود که بخواهد هر دفعه، سر شل بودن مقنعهاش با فروزنده دعوا کند.
داشت فکر میکرد برود سینما یا مثل دفعههای پیش، التماس رحمان را بکند؟ هر دفعه که دیر میرسید، با خودش فکر میکرد؛ این بار دیگه میرم سینما، هیچ کس هم نمیفهمه. اصلا از کجا میخوان بفهمن، اما نکنه بفهمی؟ وای اگه بفهمن ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!