نظر كسانی كه كتاب را خواندهاند:
|
|
|
|
کتاب آبنباتهلدار، داستانی طنز است که از زبان کودکی بجنوردی روایت می شود و در دهه شصت، در بحبوحه جنگ اتفاق میافتد. در ابتدای داستان، راوی پسربچه شیطانی است که تازه کلاس سوم دبستان را تمام کرده؛ در دروغگویی و زیرآبزنی استاد است، شاگرد تنبل کلاس است، و دائم با خرابکاریهایش دوستانش را از خود میرنجاند. دستمایه طنز فصلهای اول کتاب، همین شیطنتهاست که گاهی هم حرص خواننده را درمیآورد. همچنان که داستان پیش میرود، راوی کم کم از بچگی درمیآید و به قول خودش باشعورتر میشود. در پایان داستان، راوی کلاس دوم راهنمایی است و عاقلتر و درسخوانتر شده. اما این باعث نشده که از بار طنز داستان کم شود. داستان برای خنداندن خواننده از سایر شخصیتها مثل آقابرات، پدر عروس خانواده یا بیبی، مادربزرگ راوی هم استفاده میکند. نحوه روایت داستان و حتی طنز آن به نظر چندان یکدست نمیآید و به نظر میرسد که نویسنده نتوانسته داستان را به صورت یکدست پیش ببرد. بعضی جاها داستانی را که شروع کرده ناتمام میگذارد یا میتواند آن را به خوبی بپروراند ولی خیلی ساده از کنار آن میگذرد. همچنین ریتم آخر داستان در مقایسه با اوایل آن ناگهان خیلی سریع میشود و راوی خیلی زود بزرگ میشود. طنز داستان نیز با اینکه با نوستالژیهای جالب دهه شصت مخلوط شده، چندان قوی و عالی نیست و فقط در حد خوب و بعضی جاها متوسط است. نویسنده در بعضی قسمتها هم (مثل فصل مربوط به کشته شدن حجاج در مراسم حج سال 66 یا بازگشت آزادگان در سال 69) کاملاً از قالب راوی بیرون آمده و با لحن شعاری و از زبان یک بزرگسال مینویسد که توی ذوق خواننده می زند.
این داستان مناسب کسانی است که میخواهند یک کتاب نه چندان پیچیده با محتوای طنز بخوانند و کمی هم نوستالژیهای دهه شصت را مرور کنند و سرگرم شوند. با توجه به نثر نه چندان قوی و طنز متوسط رو به خوب این داستان، من به آن امتیاز 3 (متوسط) را میدهم.
|