مریم سعیدی مهرآباد: اونجوری که کتابایای هری پاتر منو تو خودش محو میکردن نبود ولی مگه میشه به کسی که کتابای قبلی رو خونده بگی این یکی رو نخونه
بنفشه بامداد: به اندازه پنج ستاره از این نمایشنامه لذت بردم، چون داستان حول محور یکی از دغدغههای ذهنی من نوشته شده است. "زندگی" و به طور خاص زندگی در زمان گذشته؟ حال؟ آینده؟ همچنین موضوع تاثیر اتفاقات هر چند ناگوار که "لازم" است در گذشته رخ داده باشد تا آینده تباه نشود در این کتاب مورد توجه قرار گرفته است. با وجود اینکه واکنشهای به شدت منفی در مورد این کتاب، هم در سایت جیره کتاب و هم در سایت گودریدز، وجود دارد، اما موضوع اصلی کتاب، تاثیر سفر در زمان و تغییر رخدادهای گذشته، باعث شد بیش از پیش در مورد این موضوع با خانواده و دوستان عزیز و صبورم بحث و گفتگو کنم و تا حدی در این زمینه به آرامش ذهنی برسم.
الهه طاهري: سالها پیش کتاب خواندن را با مجموعه هری پاتر شروع کردم و به نوعی علاقهام به کتاب و کتابخوانی را مدیون خانم رولینگ هستم. هری پاتری بودن این کتاب بهانهای شد که نمایشنامهخوانی را هم امتحان کنم و به اندازه کافی خوب بود و لذت بردم تا از این به بعد قفسه نمایشنامه کتابفروشی را با دقت بیشتری نگاه کنم. داستان کتاب جذاب بود و ثابت کرد دنیای جادویی هری پاتر هنوز هم بستر مناسبی برای خلق ماجراجوییهای جدید است اما شخصیتها چنان دلچسب نبودند. شاید دلیل سخت بودن همذات پنداری با شخصیتها این بود که در سری اول مخاطب همسن کاراکترهای اصلی بود و سال به سال با شخصیتها بزرگ شد ولی حالا شخصیتهای قدیمی تبدیل به آدم بزرگهایی سختگیر و خشک شدهاند و شخصیتهای جدید هم کوچکتر و لوستر و اعصابخردکنتر از آن هستند که بشود درکشان کرد. اما در نهایت هر نظری راجع به کتاب بدهیم زیاد هم مهم نیست چون مخاطبان این کتاب صرفا طرفداران قدیمی هری پاتر هستند که یا کتاب را تهیه کردهاند و یا تهیه میکنند تا از سرنوشت این جماعت جادوگر بعد از ولدمورت با خبر شوند.
مهسا محمدي: من نسخهی انگلیسی کتاب رو خوندم ... با اینکه نوستالوژیوار منو یاد بچهگیام مینداخت که چطور دیوانهوار هری پاتر میخوندم ... باید بگم کتاب کمی ناامیدکننده بود. شاید چون نمایشنامه بود اینطور به نظر میآمد ولی شخصیتپردازی ضعیف بود ... انگار بعد از نوزده سال کاراکترها پوست انداخته باشند ... حتا اسنیپ و دامبلدور ... داستان چنان که باید و شاید جذابیت نداشت و اون عمق همیشگی داستانهای هری پاتر توش نبود ... درکل انتظارات من رو برآورده نکرد و حتا تصور قبلیم رو هم از ولدمورت و هولناکیش خدشهدار کرد ... چه طور بگم ... انگار ولدمورت از یه اهریمن ترسناک بودن برگشت و انسانیتر شد. خوندنش رو توصیه میکنم چون به خاطرات خوب کودکی برمیگردید ... ولی به اندازهی بقیهی کتابها لذت نخواهید برد:)
فاطمه عارفنژاد: مخاطب به چه چیز این کتاب باید امتیاز بدهد؟ هری پاتر بودنش؟ با این حساب من آنقدر غرق در نوستالوژی نیستم که هرآنچه با نام "پسری که زنده موند" نوشتند ازم ستاره بگیره. این کتاب به معنای دقیق کلمه ناامیدکننده بود و اگر جای رولینگ بودم اجازهی انتشارش رو نمیدادم! بگذریم که خانم نویسنده هنوز هم پرفروشه و علیرغم اظهارات مکررش مبنی بر تموم شدن هری پاترها هممون میدونستیم دیر یا زود سراغش میره و در آینده هم خواهد رفت ... ولی به نظرم هری پاتری که در "یادگاران مرگ" افت محسوسی داشت اینجا طوری سقوط کرد که بلند کردنش دشواره. من نمایشنامه و فیلمنامه هم زیاد خوندم و نقدم به هیچوجه ناظر به ساختار نمایشنامهای کتاب نیست، بلکه به عنوان یک مخاطب هری پاتر، که شیفتهی دنیای جادویی زندهی رولینگ بودم و همیشه و هرجا از چفت و بستهای محکم داستانیش، پختگی نثرش، شخصیتپردازی فوقالعادهاش و ایدهآل بودن روایت و جزییاتش گفتم، جا خوردم از این همه آشفتگی داستان و سر هم بندی کردن شخصیتها و کودکانه بودن روند ماجرا و نوع روایت! اگر هری پاتر روزی نه تنها نوجوانها بلکه جوانان و بزرگسالها رو هم سحر میکرد معتقدم این ادامهی تاسفبار حتی کودکان را راضی نمیکند و استقبالی هم که ازش شد تنها دلیلش همان کشش نوستالوژیک قضیه است، ولی جی.کی.رولینگ میخواد تا کی سوار بر موج احساسات مخاطبهای قدیم هری پیش بره؟ و در پایان گلایه از انتشارات و مترجم هم ضروریه که تصاحب سریع بازار رو قربانی کیفیت ترجمه و ویرایش کردن و با این کار به معایب اثر اضافه شد. خواندنش را توصیه نمیکنم، نوستالوژی محبوبتان را مخدوش خواهد کرد ...
صبا گيلك: با صراحت کامل میگم: ناامیدکننده.