ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
پنجرهی بزرگ (مجموعه ماجراهای بچههای بدشانس - کتاب سوم)
(The Wide Window)
نویسنده:
لمونی اسنیکت
(Lemony Snicket)
ترجمه:
زهرا زرکش
ناشر:
ماهی
سال نشر:
1399
(چاپ
11
)
قیمت:
38000
تومان
تعداد صفحات:
182
صفحه
شابك:
978-964-7948-14-2
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 30 نفر
امتیاز كتاب:
(4.4 امتیاز با رای 5 نفر)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'پنجرهی بزرگ (مجموعه ماجراهای بچههای بدشانس - کتاب سوم)':
ویولت، کلاوس و سانی بودلر در این کتاب به دست عمه ژوزفین، یکی از فامیلهای دورشان میروند تا با او زندگی کنند. عمه ژوزفین در زمانهای قدیم زن شجاعی بوده اما بعد از حوادث عجیبی که به مرگ پدر و مادر بچهها هم بیارتباط نیست، اکنون از همه چیز وحشت دارد. ماجرا وقتی پیشرفتهتر میشود که سر و کلهی کنت الاف دوباره پیدا میشود. او که با اسم جعلی جولیو شام به سراغ عمه ژوزفین آمده، مطابق معمول در فکر بالا کشیدن ارثیهی بچههاست و از همینجاست که بدشانسیهای بچههای بودلر دوباره شروع میشود!
داستان با این جملات آغاز میشود:
"اگر شما چیز زیادی از بودلرهای یتیم نمیدانستید و آنها را میدیدید که در اسکلهی داموکلس روی چمدانهایشان نشستهاند، لابد فکر میکردید آمادهی دست و پا کردن ماجرایی هیجانانگیز بودند. آخر، سه بچه همان لحظه از لنج مسافربری فیکل - که با آن از دریاچهی لاکریموس گذشته بودند تا با عمه ژوزفینشان زندگی کنند - پیاده شده بودند، و بیشتر وقتها، چنین اوضاع و احوالی، لحظات خوش هیجانانگیزی را به دنبال دارد.
اما بیشک سخت در اشتباهاید؛ چون هر چند ویولت، کلاوس و سانی بودلر داشتند طعم ماجراهایی را میچشیدند که هم هیجانانگیز بود و هم به یادماندنی، ماجرای آنها مثل شنیدن طالعتان یا مثل رفتن به مسابقات اسبسواری و کمنداندازی گاوچرانها، هیجانانگیز و به یادماندنی نبود؛ بلکه درست مثل این بود که نیمهشب لای بوتههای تیغدار علفزاری، گرگی دنبالتان کند، بدون اینکه کسی آن دور و برها باشد تا به دادتان برسد ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!