شناسنامه محصول
دلقک

دلقک

نویسنده: هدا حدادی 
ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
سال نشر: 1394 (چاپ 2)
قیمت: 5800 تومان
تعداد صفحات: 275 صفحه
شابك: 978-964-391-777-7
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 46 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (4.42 امتیاز با رای 12 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'دلقک':

نگار، دانشجوی شهرستانی که با عمه‌اش زندگی می‌کند، یکروز در ایستگاه اتوبوس با دختری عجیب برخورد می‌کند. آشنایی اول این دو با هم چندان دوستانه نیست و با یک مرافعه شروع می‌شود. اما اتفاقات بعدی این دو را به هم نزدیک می‌کند. نگار متوجه می‌شود که دختر از خانواده‌ی "دلقکها"ست و تنها زندگی می‌کند، چون پدر و مادرش برای کار به جنوب رفته‌اند و او را تنها گذاشته‌اند. نگار کم‌کم به دختر علاقمند می‌شود و او را به خانه‌شان می‌برد. با ورود "دلقک" به خانه و محله نگار، عمه و بقیه‌ی اهل محل هم توجه‌شان به او جلب می‌شود و ...
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"پریروز، تو ایستگاه اتوبوس دیدمش. جوب آب بوی گند می‌داد و داشت خفه‌م می‌کرد. صف عین یه مار سیاه رفته بود تا اون‌ور پیچی که پشتش معلوم نبود. از اتوبوس خبری نبود. آفتاب، بی‌خیال زمستون و این حرفا چشاشو گشاد کرده بود تو صورت ما و هی می‌تابید. همه چشاشونو تنگ کرده بودن و زل زده بودن به همون پیچه که پشتش معلوم نبود، شاید اتوبوسی چیزی از اون دورا پیداش بشه. بیش‌ترمون مثه مورچه‌ها وول می‌خوردیم و آروم و قرار نداشتیم. یه نفر اومد صاف رفت جلو صف. منتظر بودم جلو صفیا یه چیزی بهش بگن، نگفتن. مورچه‌ها که چیزی نمی‌گن. صب می‌رن دنبال دونه، عصر برمی‌گردن تو لونه! خیلی‌ام با زندگی‌شون حال می‌کنن.
بیس دقیقه گذشت. نیگا کردم دیدم صف پشت سرم چند لایه شده. آدمای جلو روم هم کم‌کم، سه تا اتوبوس کار داشتن. انگار از زمین و هوا آدم بیرون می‌ریخت. همه‌شونم یا داشتن می‌رفتن که به یه صفی برسن یا توی یه صفی وایستاده بودن ..."

نظر كسانی كه كتاب را خوانده‌اند:

 مطهره‌السادات آرميون:  کتاب جالبی بود ... اولین جیره‌ی کتابم بود و بسیار هیجان‌انگیز که ببینم آخرش چی میشه ... توصیفات نگار از همه چی فانتزی و گاهی اوقات واقعی بود ... و هم اینکه بعضی از جملات جوری نوشته شده بود که میتونستی خودتو اونجا تصور کنی