ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
در انتظار یک زندگی طبیعی
(Waiting for Normal)
نویسنده:
لسی کانر
(Leslie Connor)
ترجمه:
فرح بهبهانی
ناشر:
افق
سال نشر:
1403
(چاپ
6
)
قیمت:
215000
تومان
تعداد صفحات:
284
صفحه
شابك:
978-964-369-944-4
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 2 نفر
امتیاز كتاب:
(4 امتیاز با رای 1 نفر)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'در انتظار یک زندگی طبیعی':
ادی در انتظار یک زندگی طبیعی است، اما شیوهی زندگی مادرش «همه یا هیچ» است. یک روز جشن و غذای فراوان و روز دیگر قابلمههای خالی و تنهایی برای ادی. «همه یا هیچ» هرگز به زندگی طبیعی نمیرسد، ولی ادی امیدش را برای رسیدن به آرزویش از دست نمیدهد. (برگرفته از مقدمه کتاب)
داستان کتاب با این جملات آغاز میشود:
"شاید من و مومرز نباید غافلگیر میشدیم، چون قبل از بستن وسایلمان، دووایت گفته بود که خانه درواقع یک کاراوان است. ولی من توی ذهنم یکی از آن پارکهایی را مجسم کرده بودم که تو خیابان پنجاه بود. فکر میکردم کاراوانها همیشه در پارکهای مخصوص کاراوان هستند. انتظار داشتم جلوی کاراوان، قطعهای چمنکاری شده ببینم و فرفرهی بزرگی به شکل گل داوودی که توی زمین فرو رفته و نردههای کوتاه و سفید، و مجسمههایی از آدم کوتولهها که برای قشنگی روی چمنها میگذارند.
دووایت از شلوغی رد شد و وانتش را بالادست خیابان، کنار جدول نگه داشت. وقتی ترمز کرد، سر مومرز به شیشه خورد. مومرز پرسید: «اینجا چیکار میکنیم؟» به چهرهی دووایت نگاه کردم و منتظر جوابش ماندم. دووایت ناپدری من است. راستش ناپدری سابق من دو سال پیش از مادرم جدا شد. بهتر است از همان اول بدانید که دنبال کردن خانوادهی من کار سختی است. درست مثل جادهای پرپیچ و خم میماند. اما دووایت همیشه به من میگفت که من و تو غریبه نیستیم، ادی تو مثل دختر خودم میمانی؛ و من حرفش را باور میکردم."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!