ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
قصههای خوب برای بچههای خوب: جلد 2 (قصههای برگزیده از مرزباننامه)
نویسنده:
مهدی آذریزدی
(Mehdi Azar Yazdi)
ناشر:
امیرکبیر
سال نشر:
1399
(چاپ
71
)
قیمت:
19000
تومان
تعداد صفحات:
118
صفحه
شابك:
978-964-300-166-7
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 45 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'قصههای خوب برای بچههای خوب: جلد 2 (قصههای برگزیده از مرزباننامه)':
این کتاب جلد دوم قصههای خوب است و دارای بیست و یک قصه است که همه آنها از کتاب مرزباننامه انتخاب شده و از اصل آن سادهتر نوشته شده است.
کتاب مرزباننامه هم مانند کلیله و دمنه یکی از کتابهای بسیار مهم و معروف ادبیات زبان فارسی است. کتاب اصلی مرزباننامه از دو جهت دارای اهمیت است. یکی از جهت مطالبش که نموداری از آن را در همین قصهها میبینیم و دیگر از جهت زبان آن که از آثار استادانه ادبی است و چون دارای لغتهای مشکل عربی و دارای شیوه عالی نویسندگی است اصل مرزباننامه را بچهها پیش از تحصیل دوره دوم دبیرستان نمیتوانند درست بخوانند و خوب بفهمند (نمونهای از انشا اصلی آن را در صفحههای پایانی کتاب حاضر میتوان دید).
نام نویسنده کتاب، مرزبان پسر رستم پسر شروین از شاهزادگان طبرستان در قرن چهارم هجری است که اصل کتاب مرزباننامه را به زبان قدیم طبرستانی (مازندرانی) نوشته بوده و دویست سال بعد از آن، نویسنده دیگری بنام "سعدالدین وراوینی" کتاب مرزباننامه را به زبان فارسی ادبی قرن ششم درآورده است ... (برگرفته از "چند کلمه با بچهها" در ابتدای کتاب)
اولین حکایت کتاب با عنوان "آواز بزغاله" با این جملات آغاز میشود:
"روزی بود و روزگاری بود. یک گرگ درنده بود که در بیابانها به سر میبرد و با شکار آهوها و خرگوشها و حیوانات صحرایی شکم خود را سیر میکرد. روزی از روزها گرگ مشغول گردش بود. وقتی بالای تپه بلندی رسید پشت تپه را نگاه کرد و صخرای پهناوری را در برابر خود دید. کمی دورتر در نزدیکی یک آبادی گوسفندان بسیاری دید که در صحرا پراکنده بودند و میچریدند.
گرگ گرسنه همینکه گوسفندها را دید از تپه سرازیر شد و در یک چشم به هم زدن خود را نزدیک گوسفندها رساند و بره کوچکی را که از گله دور شده بود به دندان گرفت و خواست برگردد و در گوشهای آن را بخورد؛ اما ناگهان سگ گله او را دید و واقواقکنان به طرف گرگ حمله کرد ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!