شناسنامه محصول
حولی
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

حولی

(Haveli)
نویسنده: سوزان فیشر استیپلز (Suzanne Fisher Staples)
ناشر: چشمه
سال نشر: 1390 (چاپ 2)
قیمت: 5800 تومان
تعداد صفحات: 279 صفحه
شابك: 978-964-362-279-4
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 77 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (3.64 امتیاز با رای 14 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'حولی':

شهربانو، دختر بادها، دور از کویر و دور از خانواده‌اش، در خانه شوهر به سر می‌برد و رحیم، رئیس سالخورده قبیله نیز از او به خوبی مراقبت می‌کند. اما شهربانو با جوانی و زیبایی خود حسادت دیگر زنان را برانگیخته و قربانی دسیسه‌های آن‌ها شده است. او می‌داند که پس از مرگ رحیم، خود و دخترش ممتاز در این قلمرو امنیت نخواهند داشت، پس آینده خود را می‌بایست در جایی دیگر و دور از کسانی بسازد که در صددند به او آسیب برسانند. حولی ملک خانوادگی رحیم در لاهور است. آن جا می‌تواند پناهگاه شهربانو باشد و او امیدوار است بتواند آن گونه که دلش می‌خواهد، زندگی خود را با آزادی بیشتر بگرداند. اما حوادثی در راهند که با نقشه‌های شهربانو سازگاری ندارند، ملاقات با عمر، علاقه‌اش به او ... به ویژه که می‌داند هرگز پیوندی میان‌شان امکان نمی‌یابد ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"شهربانو در خنکای سحرگاهی بهاری از رایحه نخستین نسترن‌های ویژه و غرورآفرین پنجاب، بیدار شد. آفتاب که تازه از پس مه بالا می‌آمد، هوا را گرم کرده بود. ریسمان کف تخت‌خواب چوبی، آرام به چوب می‌سایید. شهربانو برگشت تا کودک خوابیده‌اش را تماشا کند. اما "ممتاز" بیرون رفته بود - شاید پیش از روشنایی روز.
شهربانو دوباره چشم‌ها را بست و منتظر ماند تا آفتاب، درگاه در اتاق‌شان را که پشت طویله بود روشن کند. بعد به پشت خوابید و بازوها را از زیر سرش بیرون کشید. ممتاز حالا پنج سال داشت و در این دنیا زمانی کوتاه برایش می‌ماند تا آزاد باشد. اکنون میان دیوارهای گلی و خاک رس اخرایی رنگ خانه پدری که در جاده مولتان و نزدیک دهکده اقورآباد بود، امنیتی نسبی داشت. شهربانو هرگز دخترش را مجبور نمی‌کرد آرام بماند و هر صبح گیسوانش را آشفته نسازد. اجازه می‌داد دخترک پیراهن و شلوار کهنه‌ای را که دوست داشت، بپوشد. شلوار قمیص تا وسط ساق‌هایش می‌رسید و پیراهن از شستن بسیار، رنگ‌رفته و خاکستری بود ..."

اطلاعات بیشتر درباره این کتاب را اینجا بیابید.

نظر كسانی كه كتاب را خوانده‌اند:

 پريا كريمي:  بسیار کتاب لطیف و زیبایی بود

 صفورا زواران حسيني:  هنگام خواندن این حس را داشتم که نویسنده برای جذاب کردن کمی پیاز داغش را زیاد کرده است اما در کل خوب بود.

 مهديه ايراني:  ghashang bod,va jaleb.gar che akharesh ye jorai hendi tamom shod.