صفورا زواران حسيني: چرا دورفمان را این قدر دیر کشف کرد … تلخ و لذتبخش ... از آن کتابها بود که آدم دلش میخواهد یک نفس تا آخر بخواند. از آنهایی که به قول یکی از دوستان وقتی به ایستگاه متروی مقصد هم رسیدی دلت میخواهد بشینی روی صندلیهای ایستگاه و خواندن را ادامه بدهی. ترجمه خوب است. قبل از خواندن کتاب حتما باید مقدمه نویسنده را خواند. اینکه برای اجازه چاپ گرفتن و خوانده شدن کتابش در زمان دیکتاتوری جغرافیای کتاب را عوض کرده است و به جای آمریکای جنوبی به یونان آورده. اما جغرافیای کتاب تابلوتر از کلمههای یونان و جنگ جهانی و آلمان است. نویسنده خودش توضیح نداده بود چرا این کار را کرده، خواننده باید شاکی میشد حتما که نویسنده محترم به شعور من توهین می کنی؟ :) باورتان می شود یک کتابی چاپ بشود و به نظر صحافی داشته باشد، اما کاغذهایش واقعا چسب نخورده باشند و آن وسط یکی یکی در بیایند؟ بله! با همچین کتابی طرف هستید.
محمود اسلاميان: کتاب را میشود از دیدگاه مباحت انسانیاش، به نوعی جهان شمول شمرد. زاویه دیدهای غیرخطی، راویان چندگانه، موضوع درخورتوجه و جملات گاها تاثیرگذار از جذابیتهای کتاب است اما این که ردپای دانش سیاسی نویسنده در شخصیتهای به دور از سیاست، کاملا مشهود باشد، آنان را اندکی غیرواقعی میکند. علاوه بر این، نویسنده به ریشهی شجاعت گروهی به وجود آمدهی شخصیتها در اثرش اشارهی چندانی نمیکند و خواننده خود باید سکوتها و رفتارهای عجیب شخصیتها را تفسیر کند و این سیاستزدگی از ارزش داستان میکاهد.
گلناز گرايلي: خیلی بی سر و ته بود. البته داستان ته مایه جذابیت داشت ولی نمیدونم مشکل از کی بود که اینطور از آب درآمده بود: از خواننده، نویسنده، وزارت ارشاد یا مترجم. آخری که از اتهام مبری است چون ترجمه خیلی هم خوب بود.