متن کتاب با این عبارات آغاز میشود:
"دوباره شد پاییز و در مدرسه باز و حسن و حسن و احسان
که سه شاگرد زرنگاند و کمی البته خرخوان
همه شادند و خوش و خرم و خندان
و چنان بلبلِ سرمست، غزلخوان
ولی افسوس که یک عده شبیه من و امثال من از گریه پریشان
و لب و لوچهشان پهن خیابان
چه بگویم که بلا نسبت انسان!
چقدر زود گذشت آن همه تعطیلی و علافی و ول گشتنمان داخل کوچه!
و چه سخت است که یک مرتبه پاییز پریدهست ز پشت و پخ کرده و ترسانده جوانان وطن را ..."