بخريد و بخوانيد ...
نورآباد، دهکده‌ی من
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

نورآباد، دهکده‌ی من

نویسنده: ناصر ایرانی 
ناشر: شهر قلم
سال نشر: 1402 (چاپ 1)
قیمت: 180000 تومان
تعداد صفحات: 177 صفحه
شابك: 978-600-320-917-6
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 1 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'نورآباد، دهکده‌ی من':

جوانی به نام احمد روستای آبا و اجدادی‌اش را ترک کرده است تا در جایی مرفه‌تر و آبادتر به جست‌وجوی خوشبختی برود. در مسیرش به نورآباد می‌رسد، روستایی سرسبز و مرفه و زیبا. چوپان جوانی به نام رحمان او را در خانه‌اش مهمان می‌کند. پدر رحمان داستان نورآباد را برای احمد تعریف می‌کند، داستان این که چه شد نورآباد به این‌جا رسید.

قصه‌ای که اگرچه می‌دانیم پایان خوشی دارد، مسیری بسیار صعب برای رسیدن به این پایان خوش را پیموده است. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)

داستان با این جملات آغاز می‌شود:

"احمد از لحظه‌ای که به دره پا گذاشت قله‌ی کوهی را دید که از کوه‌های دیگر بلندتر بود و تنها او بود که گردن‌بندی از ابر سفید به گردن داشت. کوه‌های دیگر همه لخت بودند.

به وسط‌های دره که رسید نشست روی تخته‌سنگی، کوله‌پشتی‌اش را زمین گذاشت. سیبی از توی کوله‌پشتی‌اش درآورد و در حالی که آن را آرام گاز می‌زد و می‌خورد به آواز روح‌نواز رود گوش داد و جریانِ زلال و خنکش را تماشا کرد.

رود از دلِ دره می‌آمد. دره جایی تنگ می‌شد و جایی گشاد. در این جایی که احمد حالا نشسته بود دره وسیع بود و کوه این سویش پویشده از درخت و پونه بود و کوه آن سویش سنگی بود. در انتهای دره یک و دو و سه و چهار کوه پشت به پشت هم داده بودند و زمین را به آسمان وصل کرده بودند. خط‌الراس کوه چهارم را که می‌گرفتی و به سمت چپ می‌آمدی می‌رسیدی به آن قله‌ی بلندتر.

سیبش را خورد و خستگی‌اش را در کرد. باز کوله‌پشتی‌اش را کول گرفت و پا شد یک نفس، اما آهسته، از کوه همین سوی دره که پوشیده از درخت و پونه بود بالا رفت - و آن‌قدر بالا رفت که به آخر جنگل رسید ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!