سيمين عارفنژاد: از خواندن کتابهای آقای مرادی کرمانی سیر نمیشوم و مفتخرم که همهی کتابهای ایشان را میشناسم
آريانا طاهرزاده: وقتي يك كتاب مجموعه داستان هست، نميشه راحت ارزيابيش كرد، هر داستان رو جدا جدا بايد نظر داد. ولي در كل مثل خيلي از كتابهاي آقاي مرادي كرماني زيبا بود. داستان پلو خورش از اين كتاب نوعي داستان بود كه با اينكه خوب تموم ميشه، غمي ته دل آدم ميمونه.
پگاه ايزدپناه: يادم مي آيد كه مادرم دختر دايي پيري داشت كه من در دوران بچگي شيفته كلامش بودم وقتي كه مي ديديمش مي نشستم وبه تمام صحبت هاش گوش مي دادم، از سر كوچه رفتن و خريد كردن تا خاطرات بچگيش ،وقتي هم كه ايناتمام ميشد مجبورش مي كردم كه برام قصه بگه . نرمي داستان هاي اين كتاب كلام و حتي صداي اون خانم پير را به يادم مي آورد
وحيده اسدي: به خاطر حس نوستالژیکی که نسبت به داستان خمره هوشنگ مرادی کرمانی داشتم این کتابو سفارش دادم. به فوقالعادگی داستان خمره نبود ولی بازم دوستشون داشتم.