ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
سفال شکسته
(A Single Shard)
نویسنده:
لیندا سو پارک
(Linda Sue Park)
ترجمه:
حسین ابراهیمی (الوند)
ناشر:
قدیانی
سال نشر:
1397
(چاپ
7
)
قیمت:
30000
تومان
تعداد صفحات:
176
صفحه
شابك:
978-964-417-611-1
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 98 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'سفال شکسته':
"دارگوش" پسر یتیمی است که حوادث روزگار او را به دست مردی مهربان، اما معلول میسپارد. او با فقر و بیخانمانی بزرگ میشود، اما کنجکاوی، تلاش بیپایان و روح شرافتمندش سبب میشود تا آرزویی بزرگ را در سر بپروراند.
دارگوش میخواهد بزرگترین سفالگر شهر شود. اما این هنری است که فقط از پدر به پسر میرسد. پس او برای رسیدن به آرزویش باید راه دیگری را بیابد و پیش گیرد؛ راهی دشوار، طولانی و پرخطر. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"همینکه دارگوش به پل نزدیک شد، آدم لکلکی داد زد: "هی، دارگوش! امروز خوب گرسنگی کشیدهای؟"
توی دهکده، آنهایی که دستشان به دهنشان میرسید، وقتی به هم میرسیدند با جمله: "امروز خوب غذا خوردهاید؟" از هم احوالپرسی میکردند. اما دارگوش و دوستش با وارونه کردن این جمله با هم شوخی میکردند.
دارگوش کیسهی قلنبهای را که به کمرش بسته بود، فشار داد. او میخواست خبرهای خوشی را که داشت، مخفی نگهدارد. اما از شدت هیجان نتوانست. دارگوش کیسه را بالا گرفت و گفت: "آدم لکلکی! خوب کردی در احوالپرسی پیشدستی کردی، چون همین امروز، اگر یک کم دیگر صبر کنی، جمله درست را بهکار خواهیم برد!"
دارگوش با دیدن چشمهای آدم لکلکی، که از تعجب گشاد شده بودند، خوشحال شد. او میدانست که آدم لکلکی فوری حدس میزند توی کیسهی او چیست. آدم لکلکی میدانست که فقط یک چیز میتواند کیسه را اینطور نرم و برآمده نشان بدهد. توی کیسه، از ته هویج یا استخوانهای مرغ که قلنبه قلنبه بیرون میزدند، خبری نبود. کیسه پر از برنج بود ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!