بخريد و بخوانيد ...
یکی بود و یکی نبود، هُرمُزد بود و اهریمن نبود (داستان آفرینش)
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

یکی بود و یکی نبود، هُرمُزد بود و اهریمن نبود (داستان آفرینش)

نویسنده: مهرک‌علی صابونچی (تصویرگر: آرزو یاغلی) 
ناشر: چشمه
سال نشر: 1403 (چاپ 2)
قیمت: 210000 تومان
تعداد صفحات: 104 صفحه
شابك: 978-622-7776-73-7
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'یکی بود و یکی نبود، هُرمُزد بود و اهریمن نبود (داستان آفرینش)':

یکی بود و یکی نبود، هُرمُزد بود و اهریمن نبود. هرمزد در روشنایی به می‌برد و اهریمن در تاریکی. هرمزد که از وجود اهریمن آگاه بود، تصمیم گرفت برای بازداشتن تاریکی و بدی اهریمن، جهانی سراسر خوبی و زیبایی خلق کند و روشنی را گسترش دهد. او گیتی را با آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان آفرید. اهریمن وقتی متوجه شد گیتی آفریده شده، با دیوانش به آن حمله کرد. آسمان را شکست و واردش شد. زمین را ترساند و لرزاند. آب را گل‌آلود کرد و گیاه را خشک. جانور و انسان را هم به کام مرگ کشاند. هرمزد هم بی‌کار ننشست، ایزدان و نیروهایش را فرستاد تا در برابر اهریمن و دیوان بایستند و گیتی را نجات بدهند. از این پس، نبرد روشنی و تاریکی در گیتی آغاز شد ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)

(مخاطب کتاب گروه سنی 12 سال به بالا در نظر گرفته شده است)

داستان با این جملات آغاز می‌شود:

"در زمان‌های خیلی خیلی دور، وقتی هنوز هیچ‌کس و هیچ‌چیز آفریده نشده بود، نه خورشید و نه ماه وجود داشت، نه زمین و آسمان و نه گیاه و جانور و انسان. در آن زمانِ قدیمِ قدیم، که به آن "ازل" می‌گویند، دو جهان وجود داشت: یکی روشنِ روشن و دیگری تاریکِ تاریک. مرز میان جهان روشنی و تاریکی، فضایی خالیِ خالی یعنی خلا بود. هر دو جهان از سه طرف، نامحدود، گسترش پیدا کرده بودند و از یک طرف، به خلا رسیده و محدود شده بودند.

خداوند و شهریار جهان روشنی هرمزد نام داشت و مالک و سلطان جهان تاریکی نامش اهریمن بود. در جهان روشنی فقط هرمزد و نور وجود داشت و در جهان تاریکی فقط اهریمن و ظلمت.

هرمزد، خداوندی آگاه، با همه‌ی ویژگی‌های خوب و برگزیده بود. میل و خواسته‌اش این بود که همیشه و همه‌جا خوبی و روشنی وجود داشته باشد، ولی اهریمن، برعکس هرمزد، ناآگاه و بدطینت بود و میلش می‌کشید تا همه‌جا برای همیشه در بدی و تاریکی غرق شود و فرورود. هرمزد دانا بود و از همه‌چیز آگاهی داشت. او از آینده هم خبر داشت و می‌دانست که چه اتفاقاتی قرار است بیفتد، اما اهریمن ناآگاه و پس‌دانش بود یعنی وقتی اتفاقی می‌افتاد، تازه باخبر می‌شد که چه شده است ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!