درباره كتاب 'روزهای سگیِ سگی! (خاطرات یک بچه چلمن - کتاب 4)':
من دوست دارم تعطیلات تابستانم را اینطوری بگذرانم، چراغها را خاموش کنم، پردهها را بکشم، جلوی تلویزیون بنشینم و پلیاستیشن بازی کنم!
از بخت لاکردار من، برداشت مامان از یک تعطیلات تابستانی خوب صد و هشتاد درجه با برداشت من فرق دارد.
مامان گرگ تصویری از "کنار هم بودن خانواده" در ذهن دارد که چندان جالب به نظر نمیرسد.
اما چیز کاملا جدیدی به خانوادهی هفلی دارد اضافه میشود که باید با آن حسابی دست و پنجه نرم کرد. انگار گرگ دیگر از سکه افتاده است، اوضاع حسابی خراب است ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)