بخريد و بخوانيد ...
دردسر کاری پدربزرگ (مجموعه آموزش سواد مالی - سطح دو، دوره دوم دبستان)
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

دردسر کاری پدربزرگ (مجموعه آموزش سواد مالی - سطح دو، دوره دوم دبستان)

(A Day's Work)
نویسنده: ایو بانتینگ ( Eve Bunting)
ترجمه: واحد ترجمه‌ی آکادمی هوش مالی
ناشر: قدیانی
سال نشر: 1401 (چاپ 1)
قیمت: 35000 تومان
تعداد صفحات: 32 صفحه
شابك: 978-600-08-1430-4
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'دردسر کاری پدربزرگ (مجموعه آموزش سواد مالی - سطح دو، دوره دوم دبستان)':

کار کردن و درآمد داشتن، اهمیت خیلی زیادی دارد. اما چگونه کار کردن مهم‌تر است. برای انجام هر کاری، باید هم مهارت آن را داشته باشیم و هم صداقت را رعایت کنیم؟ اگر این دو را درست انجام ندهیم، مثل فرانسیسکو به خود و دیگران ضرر می‌زنیم. پدربزرگ فرانسیسکو تازه دو روز است به کالیفرنیا رسیده. او انگلیسی بلد نیست و برای همین، نوه‌اش در پیدا کردن کار به او کمک می‌کند. اما فرانسیسکو با پنهان کردن حقیق، پدربزرگ و خودش را حسابی توی دردسر می‌اندازد. او از این خرابکاری درس برگی می‌گیرد و با کمک پدربزرگ سعی می‌کند اشتباهش را جبران کند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)

مجموعه کتاب‌های "آموزش سواد مالی" حاصل همکاری انتشارات قدیانی با آکادمی هوش مالی (وابسته به شرکت دانش‌بنیان پارت) است که انتشار آن با هدف آموزش سواد مالی به مخاطب کودک و نوجوان، آغاز شده است. جایگاه کتاب حاضر در این مجموعه با کلیدواژه‌های "کاریابی و درآمد -> کسب مهارت و اخلاق حرفه‌ای" مشخص شده است.

داستان با این جملات آغاز می‌شود:

"فرانسیسکو کنار پدربزرگ و چند مرد دیگر در پارکینگ ایستاده بود. اولین باری بود که به آنجا می‌رفت. وانتی به آنها نزدیک شد و سرعتش را کم کرد. راننده سه انگشتش را بالا آورد و گفت: "برای آجرچینی به سه نفر نیاز دارم."

پنج مرد پشت وانت پریدند. راننده دوباره گفت: "فقط سه نفر." و دو نفر مجبور شدند پیاده شوند.

کارگرهایی که در پارکینگ مانده بودند، زیر لب غرغری کردند و کم‌کم پراکنده شدند. پدربزرگِ فرانسیسکو می‌لرزید، گفت: "یخ‌بندان است." فرانسیسکو به زبان اسپانیایی جواب داد: "سرد است چون تازه اول صبح است. کمی که بگذرد، گرم می‌شود. صبر کن."

یکی از مردها پرسید: "چرا این بچه را با خودت آورده‌ای؟ هیچ‌کس با این بچه به تو کار نمی‌دهد. او باید الان توی مدرسه باشد."

فرانسیسکو گفت: "امروز شنبه است. پدربزرگم انگلیسی بلند نیست. تازه دو روز پیش رسیده کالیفرنیا تا با من و مادرم زندگی کند." بعد آب دهانش را قورت داد و گفت: "از وقتی پدرم مرده، تنها شده‌ایم. آمده‌ام تا به پدربزرگم کمک کنم کار پیدا کند." ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!