محمد صادق دهقان: کتاب گرچه یک شاهکار نبود، ولی بسیار بسیار عالی بود. یک لحظه هم این کتاب از دستم زمین نیفتاد. عالی ....
فرشته اسدي: به نویسندگان آلمانی علاقه دارم. گرچه داستانهای بعضیهایشان ممکن است به نظر خستهکننده بیاید. اما برای من حسی سرشار از نوستالژی را تداعی میکند. نوستالژی تابستانهای دانشگاهم و زمستانهایش حتی زمانی که گاه چند تا از این گونه داستانها را ترجمه میکردم. کتاب شطرنجباز شاهکار بزرگی است که خواندنش میارزد به صرف چند ساعت وقت. فضایی که او برای شطرنجباز در دوران اسارتش به وِیژه شرح میدهد فضای شگفتآوری است که البته به زیبایی و هنرمندانه توصیف شده است. امیدوارم باز هم کتابهای خوبی از جیرهی کتاب دریافت کنم که حتی بهتر از این باشد.
فهيمه صبوري: کتاب خیلی زیبا و پرکششی بود. در مدت دو ساعت مطالعهاش کردم. متن کتاب واقعا میتونست حس قهرمان داستان رو بهت منتقل کنه. اما از طرف دیگه سرنوشت تلخ نویسنده کتاب و همسرش که گویا لحظاتی شبیه به قهرمان داستان رو در زندگی واقعی تجربه کرده بودند ناراحتکننده است.
علي شفيعي: من از خواندن این کتاب لذت بردم. برام جالب بود که چطور تمرکز افسار گسیخته و افراطی روی یک پدیده، یا علاقه حالا چه خودخواسته و چه از سر اجبار میتونه روح انسان رو تسخیر کنه و اون رو از یک آدم معمولی و موفق به یک مانیک آنرمال تبدیل کنه. باز هم برام ریشه این تغییر جالب بود که از سر اجباری بیدلیل این آدم بدینسو کشیده شد. یک موضوع جالب دیگه در این داستان تغییر ناگهانی شخصیت اول قصه از یک آدم به آدم دیگر بود بدون رها کردن اولی. هوشمندانه بود!
مجتبی پورفتحی: داستان خیلی مختصره و شاخ و برگ زیادی داده نشده، به همین خاطر واسه اینکه نویسنده بتونه تبدیل به یه داستان کوتاهش کنه کمی کشش داده. ولی در کل داستان جذاب و غافلگیرکنندهایه!
مجتبي ميرزا محمد: حکایت ما و ترجمه و سانسور در این روزگار حکایت همان شطرنجباز است در گوشه زندان. ادبیات جهان میخوانیم به ترجمه این و آن که بر جلد کتاب نامشان آمده و آنها که نامشان نیست، اما اثر تیغشان هست!
محمود اسلاميان: کوتاه و مختصر، یک نمادگرایی جالب برای نبردهای بیرونی و درونی یک شخصیت. کتابی موجز برای یک ایدهی بزرگ. بیشتر مرا به یاد باب هشتم گلستان سعدی انداخت.
هادي سيوف: داستان ساده و جمع و جوری بود و فکر می کنم تنها بخشی که آقای ب درباره اسارت خودش به دست نازیها تعریف میکرد کمی خوب بود. متن کتاب چندان جملات و متن تاثیرگذاری نداشت و شاید تنها جذابیت آن سرانجام داستان بود که آن هم در بخش مقدمه کتاب و معرفی نویسنده لو داده شد و آن جذابیت هم از بین رفت. نکته مثبت داستان شاید آشنایی با نویسنده این اثر باشد.
صفورا زواران حسيني: از این کتابهایی که این قدر رو میخواهند نگاه و ایدئولوژی نویسنده را در چشم من خواننده بکنند فراریام.