حميدرضا راهداري: عالي بود، نثر زيبا نويسنده به همراه توصيف مكانها همراه با بيان خاطرات آن را خواندني ميكند. درست مثل يك رمان جذاب
صفورا زواران حسيني: بعد از خواندن هاروارد مک دونالد با یک بدبینی و گاردی این کتاب را شروع کردم، اما حالا راضیام. نویسنده با جزییات بیشتری به نسبت هاروارد ... خودش را ثبت کرده است. شیفته توصیفهای نویسنده از شهرها شدم، آن جایی که انتهای هر فصل، تصورش از هر شهر را با یک شخصیت انسانی توضیح میدهد. توصیفهایش از آدمهایی که دیده و مکانها هم لذتبخش است. البته غلظت افکار چپیاش دنیای من و نویسنده را از هم جدا میکند. راستی! اگر ناشر کتاب افق نبود و مثلا چشمه بود، این قدر بدون قیچی کاری و قلع و قمع شدن کتاب چاپ میشد؟
مجتبي ميرزا محمد: مست و مدهوش فرنگستان و گشتهای شبانهاش میشوی کافه به کافه و خانه به خانه با روایت احسان خان حاج سیاحالدوله!
محمد امين داوري: از سفر به اروپای امروزی و توصیف هر شهر به مانند یک انسان واقعی در پایان هر قسمت خوشم آمد.
مژگان سلامتيان: بسیار سرگرمکننده و آموزنده
آرشا عنايتي: مقدمه کتاب خیلی خیلی تشبیهی و تمثیلی است طوریکه خسته میشی. در ادامه کتاب هم چیز جالبی برای اینکه نخوای کتاب زمین بزاری و دنبالش کنی و عطش ادامه سفر بشنوی وجود نداره. خیلی معمولیه بیشتر جنبه آموزشی داره. در پایان هر سفر، تشبیه ادبیاتی شهر چندان گیرا نیست. انتهای کتاب هم به ناگهان تموم میشه.
عليرضا (ماني) دواتگران: متاسفانه کتاب نه جنبهی آموزشی و شناساندن چند کشور و فرهنگ اروپایی داره و نه میشه از دید خاطرهنویسی به اون نگاه کرد. تنها مروری گذرا و سرسری به اتفاقات روزمرهی مسافر از قبيل خرید بلیت قطار، رفتن از موزهای به موزهی دیگر و ... است که همان گونه که خود نویسنده در ابتدا اشاره میکنه، بهتر بود که در حد نامه به یک دوست باقی بمونه. نکتهی قابل تامل و برای بنده تاسفبرانگیز کتاب، مباهات نویسنده به تقلب در کشورهای اروپایی و نخریدن بلیت برای اتوبوس و مترو و موزه بود که با افتخار از اونها در کتاب یاد شده و قانونگریزی جهان سومی رو در اروپا به رخ میکشه. تنها نکتهای رو که از کتاب دوست داشتم، تشبیه شهرهای اروپایی به حالت مختلف یک زن بود که در انتهای هر بخش آورده شده بود و بسیار خلاقانه بود.
حامد صمدي: نویسنده بیشتر از نام حاج سیاح استفاده کرده بود تا تکرار سفرهایش. داستان بیشتر به شادخواری نویسنده پرداخته و جذابیتش فوراً از میان میرود.
محمد پيرو: راوی سفر تمام تلاشش را در شارلاتانی! گدا منشی! و مرده خری مکرر و با تاکید به نمایش میگذارد. نویسنده به بهانه درک زبان و جغرافیا! دست به وادادگی تمام و کمالی میزند. ژستهای روشنفکری ریاکارانه چپ بودن! با چاشنی اطلاعات عمومی متکلفانهی پوچ، آقای مطلع در مورد گالریهای هارد کور! کتاب خیلی نچسب بود بخاطر وادادگی نویسنده و تکیه بر رفتارهای شخصی مذموم و بیشتر بخاطر بسیار سطحی بودن گزارش نویسنده از سفرش به غرب.<ذق> دلیل تا آخر خواندنش عادت نداشتن به نیمه خواندن کتاب بود همین.