درباره كتاب 'عطر':
قهرمان داستان، ژان باتیست گرهنوی، وقتی در پاریس قرن هجدهم میلادی به دنیا میآید در میان زبالهها رها میشود تا بمیرد. اینکه نجات پیدا میکند و زنده میماند نه به خاطر مهربانی و عطوفت، بلکه به این خاطر است که قانون تعیین کرده که در چنین مواقعی بچههای سرراهی را باید به دست دایگان سپرد تا از آنها مواظبت کنند.
یکی از همین دایهها است که متوجه میشود بچه برخلاف بقیهی بچهها اصلا بویی نمیدهد. بعدها، خود بچه و اطرافیانش متوجه میشوند که او شامهای قوی برای درک بوهای مختلف دارد. قویترین شامهای که تاکنون بر روی زمین کسی از آن برخوردار بوده است.
ژان باتیست بزرگ میشود و شامهی قویاش او را به کار عطرسازی میکشاند. اما شغل و حرفه تنها تاثیری نیست که این قابلیت عجیب بر زندگی ژان باتیست میگذارد. او، به دلیل قابلیتاش، خود را برترین فرد جهان میداند و رویای ساخت خوشبوترین عطر جهان را در سرمیپروراند.