ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
چرا والها به ساحل آمدند؟
(Why the Whales Came)
نویسنده:
مایکل مرپورگو
(Michael Morpurgo)
ترجمه:
پروین علیپور
ناشر:
چشمه
سال نشر:
1390
(چاپ
3
)
قیمت:
3800
تومان
تعداد صفحات:
162
صفحه
شابك:
978-964-362-108-7
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 48 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'چرا والها به ساحل آمدند؟':
پدر گریسی بارها هشدار داده بود: "از پرندهباز دوری کن! جدا به او نزدیک نشو! شنیدی چی گفتم؟" اما گریسی و دوستش دانیل دریافتند که پرندهباز، نه دیوانه است و نه آنگونه که دیگران میگفتند، خطرناک. با وجود این، پرندهباز آنها را از قدم گذاشتن به جزیره سامسون برحذر میداشت و معتقد بود که آنجا نفرین شده است. روزی گریسی و دانیل ناخواسته گذرشان به سامسون افتاد. گربسی در بازگشت به خانه از فاجعه مرگی غمانگیز باخبر میشود! آیا پرندهباز حق داشت؟ (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"پدرم بارها هشدار داده بود: "گریسی! از پرندهباز دوری کن. مبادا بهش نزدیک شوی! شنیدی چی گفتم؟" و ما، من و دانیل، تا زمانی که قوها در آبگیر پای تپه گویل - جایی که کرجیهایمان را همیشه به آب میانداختیم - مزاحممان نشده بودند، هرگز به او نزدیک نشده بودیم.
من و دانیل به کمک هم، کلی کرچی کوچک کامل ساخته بودیم؛ چهارده تا کرجی آبی آسمانی که دور عرشه تمامشان یک خط سفید براق داشت. هیچگاه آن روز گرم بهاری را، که کرجیهایمان را با چرخدستی پدر به آبگیر بردیم، فراموش نمیکنم. نسیمی ملایم و مداوم میوزید و این، همان چیزی بود که برای به آب انداختن کرجیها نیاز داشتیم. کرجیها را یکی یکی به آب انداختیم و بعد به سوی دورترین نقطه آبگیر دویدیم که منتظر آمدن آنها بمانیم. در همان هنگام که در انتظار رسیدن کرجیها بودیم یک جفت قو پروازکنان از راه رسیدند و بر فراز آبگیر چرخیدند ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!