شناسنامه محصول
روی ماه خداوند را ببوس

روی ماه خداوند را ببوس

نویسنده: مصطفی مستور (Mostafa Mastoor)
ناشر: مرکز
سال نشر: 1398 (چاپ 87)
قیمت: 32500 تومان
تعداد صفحات: 113 صفحه
شابك: 978-964-305-574-5
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 320 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (3.31 امتیاز با رای 96 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'روی ماه خداوند را ببوس':

قهرمان کتاب، یونس، دانشجوی دکترای فلسفه است و مشغول نوشتن پایان‌نامه. موضوع پایان‌نامه‌ی یونس، تحلیل جامعه‌شناسانه خودکشی دکتر محسن پارسا است. دکتر پارسا فرد موفقی بوده که به ظاهر هیچ دلیلی برای خودکشی نداشته و حالا یونس به دنبال پیدا کردن علت اصلی مرگ اوست.
یونس با دختری به نام سایه نامزد است و قرار است پس از پایان کار پایان‌نامه با او ازدواج کند. ضمنا، مهرداد، یکی از دوستان زمان مدرسه‌ی یونس که سالها پیش به آمریکا رفته و در آنجا با زنی آمریکایی ازدواج کرده، اخیرا به ایران برگشته و به سراغ یونس آمده. وضع روحی مهرداد تعریفی ندارد چون جولیا به بیماری صعب‌العلاجی دچار شده و پزشکان همه از او قطع امید کرده‌اند.
قهرمان اصلی داستان اما "ایمان" است. نویسنده در این فضا و میان این شخصیت‌ها مساله‌ی "ایمان به خدا" و تلقی هریک از شخصیت‌های داستان نسبت به پروردگار را بررسی می‌کند و نسبت و احساس هریک از قهرمان‌های داستان را با خداوند وامی‌کاود.
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"چند شاخه گل ارکیده‌ی صورتی می‌خرم و آن‌ها را روی صندلی عقب ماشین می‌اندازم. می‌روم فرودگاه. ته افق، خورشید روی آسفالت جاده‌ی کرج جان می‌کند. نه سال پیش که مهرداد رفت آمریکا من و او دو سالی بود که در رشته فلسفه‌ی دانشگاه تهران قبول شده بودیم. مهرداد آن قدر با Pen Friendاش نامه‌نگاری کرد که پاک عاشق‌اش شد. درس‌اش را نصفه و نیمه رها کرد و رفت آمریکا دنبال‌اش. مدت‌ها بود که مهرداد را فراموش کرده بودم. حتی وقتی مادرش زنگ زد و گفت باید بروم فرودگاه استقبال‌اش، خیلی به مغزم فشار آوردم تا جزئیات چهره‌اش را به خاطر بیاورم. از اتوبان به سمت جاده‌ی فرودگاه می‌پیچم و بی‌خودی خاطرات مدرسه در ذهن‌ام زنده می‌شود: میز چوبی‌ای که من و مهرداد پشت آن می‌نشستیم پر از شعرهایی بود که او با تیغه‌ی چاقوی عباس روی آن حک کرده بود، بیش‌تر، شعرهای عاشقانه‌ی حافظ بود که هیچ وقت هم معشوق خارجی نداشتند. مهرداد هیچ وقت برای معشوق واقعی شعر روی میز نمی‌نوشت. عشق‌هایش همه خیالی بودند. این را فقط من می‌دانستم. بچه‌های کلاس خیال می‌کردند او خیلی‌ها را زیر سر دارد اما من می‌دانستم که مهرداد حتی جرات نگاه کردن به یک دختر را هم ندارد ..."

اطلاعات بیشتر درباره این کتاب را اینجا و اینجا بیابید.

نظر كسانی كه كتاب را خوانده‌اند:

 سميه زادسيرجان:  کتاب حس خوبی به من داد

 مريم محمدي:  کتابیه که دلم میخواد به تمام دوستام معرفیش کنم توش دیدگاه ها و جملات خیلی خوبی بیان شده کوتاهه و پربار

 فاطمه ساعدي:  بسیار عالی ممنون از زحمت شما برای آشنایی با این کتاب

 فاطمه نعمتي:  سوالهایی که در لایه‌های زیرین ذهنم بود با خواندن صفحه‌های این کتاب بیرون می‌اومدند و منو وادار می‌کردند که فکر کنم و همراه یونس ببینم آیا خدا هست؟ ...همراه یونس بودم انگار ...در هر جایی که می‌رفت ... و دل سایه حتی …
تم داستان رو دوست داشتم … داستانی که تو رو مجبور به فکر کردن کنه و دستت رو بگیره و همراه شخصیت‌ها اینور و آنور ببره مورد علاقمه ...

 نازلي علي‌پور:  من اين كتاب رو چند سال پيش خوندم و خيلي تحت تأثير قرار گرفتم. اين كتاب باعث شد سراغ كتابهاي ديگر اين نويسنده هم برم ولي به نظرم به خوبي اين كتاب نبودند.

 سمانه بیگلری:  عالی

 ارمینا مژده:  مصطفی مستور عالیییه و این کتاب از بهترین کتاباش بود

 هدي تقي‌پور:  انگار نوشته شده براي حال و هواي دگرگون اين روزهاي من! شايد براي خيلي‌ها شخصيت كتاب قابل درك نباشه، شايد هيچوقت دچار اين سردرگمي نشده باشن و اينطوري شايد كتاب جذابي نباشه براشون.

 تکتم فکوری :  در زمان خودش کتاب عالی ئی بود

 زهرا خانبابایی:  ممنونم بابت ارسال كتاب و انتخابتون. شايد تو اين روزايي كه حال مناسبي ندارم لازم بود. ساده بود و خيلي واضح منظور رو توضيح داده بود.

 لیلا گلستانی:  کتاب خوبی بود وذهنم مشغول سوالات یونس شد. ولی جوابی که علی داد خیلی قانع‌کننده نبود و شاید هرکس باید خودش به جوابها برسه... و به تعداد آدمها سوال و جواب باشه. حس می‌کنم از اون دست کتابایی هست که باید چند بار خونده باشه.

 رضا ترابي:  هرچه به انتهای کتاب نزدیک می‌شویم کتاب جذاب و گیراتر می‌شود.

 اعظم ملائي:  یک داستان خوب از نویسنده ای ایرانی! خوشم آمد!

 شهاب‌الدين بابانژاد شاني:  کتاب خوبی بود ولی انتظار بیشتری ازش داشتم … وجود چالش‌های جدید و زیبای ابتدای کتاب، با این زمینه خوب و قلم گرم می‌تونست به نقطه نظرهای زیباتری برسه ...

 فاطمه عارف‌نژاد:  کتاب را واقعا دوست داشتم. سوژه‌ای داشت که خیلی عالی پرداخته شده بود و چالش اعتقادی-فلسفی شخصیت اصلی به خوبی با فضا هماهنگ شده و خواننده را همراه می‌کرد. اما اینکه چرا با این همه حسن 3 تا ستاره دادم شاید دلیلی ندارد جز اینکه نویسنده سطح توقع من را به عنوان مخاطب اینقدر بالا برد که منتظر پایانی به مراتب قوی‌تر بودم. شاید اگر ایشان برای باز کردن گره ذهنی یونس از نهج‌البلاغه و خطبه‌های بی‌نظیر امام علی به صورت غیرمستقیم استفاده می‌کردن مفهوم مورد نظر بهتر می‌رسید.

 هادي سيوف:  من این کتاب را قبل از آمدن به جیره کتاب خوندم. به نظرم کتاب خوبی اومد. حال و هوای داستان را دوست داشتم.

 سميرا سرخيان:  كتاب خوبي بود كم حجم مناسب واسه كسايي كه وقتشان كمه و درعين حال حسابي ميبردت تو فكر..لذت بردم

 فربد عالمي:  در مجموع كتاب خوبي در حول واكاوي روابط متفاوت انسانها با خالق خودشون مي‌باشد، طبعا توقع شهامت بيشتري از نويسنده مي‌رفت كه لايه‌هاي خاص رفتاري را هم به قلم بياورد، البته همين مقدار هم خوب است.

 مژگان چايچيان:  اولش خيلى خوب شروع ميشه و ذهن رو به چالش واميداره تا فك كنه به عقايدى كه خود فرد نقشى در به وجود اومدنش نداشته و از طرف جامعه و خونواده تحميل شده، ولى بعدش نتيجه رو به سمت مورد قبول همون جامعه و خانواده سوق ميده.

 مينا احمدي:  نمی‌دونم چرا کتاب رو زیاد نپسندیدم. شاید برای اینکه احساس می‌کنم این کتاب محدودیت زمانی داشت و متعلق به دورانه نگارش اثر بود، و نه برای حالا و این تاریخ! خیلی ساده بود. ... و بدون اینکه هیچ چالشی رو توی ذهن مخاطب ایجاد کنه خیلی مبتدیانه به پایان میرسه!
من زیاد دوسش نداشتم …

 وحيده اسدي:  برای سوالات و چالش‌هایی که اول شخص داستان داشت مشتاق خوندن کتاب شدم چون تو اون زمان خودم هم سوالات مشابهی داشتم و خب کتاب اصلا کمکی به پیدا کردن جواب سوالاتی که اول مطرح شده بود نکرد! شاید اگه با یه حس دیگه خونده بودمش امتیاز بیشتری می‌دادم

 اسما زنگنه:  خیلی بد بود. اصلا از کتابهای مستور خوشم نمیاد

 مریم علیدادی:  متاسفانه بجز عنوان کتاب که منو جذب خودش کرد هیچ نکته مثبت دیگه‌ای پیدا نکردم

 طاهره حکیمی:  خوشم نیومد البته نظر من اینه !