شناسنامه محصول
کارگاه مصیبت‌بار (مجموعه ماجراهای بچه‌های بدشانس - کتاب چهارم)
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

کارگاه مصیبت‌بار (مجموعه ماجراهای بچه‌های بدشانس - کتاب چهارم)

(The Miserable Mill)
نویسنده: لمونی اسنیکت (Lemony Snicket)
ترجمه: زهرا زرکش
ناشر: ماهی
سال نشر: 1398 (چاپ 10)
قیمت: 25000 تومان
تعداد صفحات: 168 صفحه
شابك: 978-964-9333-7-3
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 5 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (4 امتیاز با رای 2 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'کارگاه مصیبت‌بار (مجموعه ماجراهای بچه‌های بدشانس - کتاب چهارم)':

ویولت، کلاوس و سانی بودلر در این داستان به پاتری‌ویل فرستاده می‌شوند تا در یک کارگاه چوب‌بری کار کنند و خیلی زود متوجه می‌شوند پشت هر یک از تخته‌چوب‌ها مصیبت و بدبختی مخفی شده است.
متاسفم این را می‌گویم که تک‌تک صفحات این کتاب پر از ناخوشایندی‌هایی است مثل: یک دستگاه چنگک غول‌پیکر، خوراک بدمزه‌ی گوشت‌گاو، مردی که ابری از دود تمام سر و صورت‌اش را پوشانده، یک هیپنوتیسم‌گر، اتفاقات بدی که به آسیب‌دیدگی منتهی می‌شود و ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"در طول زندگی‌تان، یک روز - یعنی راست‌اش به همین زودی - می‌بینید دارید کتاب داستانی می‌خوانید که از همان جمله‌ی اول می‌توانید نوع آن را حدس بزنید. به‌عنوان مثال، کتابی که با این جمله شروع می‌شود: "یکی بود، یکی نبود. چند تا سنجاب کوچولوی ناقلا بودند که در یک درخت توخالی زندگی می‌کردند." احتمالا داستان پرماجرای چند تا حیوان سخنگوست که هزار جور بازیگوشی و ورجه‌ورجه می‌کنند. کتابی که با این جمله آغاز می‌شود: "امیلی نشست و زل زد به آن همه کیک شاتوتی که مادرش برای‌اش پخته بود؛ اما آن‌قدر حواسش به کلبه‌ی چوبی خودش و دوست‌هایش بود که حتی یک گاز هم نزد." لابد داستان دخترهای شاد و شنگولی است که حسابی بهشان خوش می‌گذرد. و کتابی که با این جمله شروع می‌شود: "گری، بوی چرم دستکش نوی بیسبال‌اش را می‌شنید و بی‌صبرانه منتظر بود که سر و کله‌ی صمیمی‌ترین دوست‌اش، لری پیدا شود." احتمالا داستان پسرهای عرق‌کرده‌ی ورزشکاری است که در مسابقه برنده می‌شوند و مدال می‌گیرند. خلاصه، این‌طوری آدم می‌داند کدام کتاب را بخواند و می‌تواند بقیه را کنار بگذارد. مثلا، شاید یکی از بازیگوشی و ورجه‌ورجه خوش‌اش بیاید، یکی از لحظاتی که بهش خوش بگذرد و یکی هم از جایزه و مدال.
اما این کتاب با این جمله شروع می‌شود: "بودلرهای یتیم از پنجره‌ی کدر و پر لکه‌ی قطار به جنگل تاریک و غم‌انگیز فاینایت خیره شده بودند و از خودشان می‌پرسیدند هیچ‌وقت وضع زندگی‌شان بهتر خواهد شد؟" و از همین جمله باید حدس بزنید که داستان این کتاب با داستان گری و امیلی و سنجاب‌های کوچولوی ناقلا خیلی فرق می‌کند ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!