بهاره اشراق: به خاطر خلاقیت نویسنده و طنز آمیز بودنش دوست داشتم. اما در کل مثل داستان های زنان بود، غیر واقعی و اغراق شده.
ماندانا روياني: وقتی این کتاب به عنوان جیره ماهانه بدستم رسید خیلی خوشحال شدم، چون فکرش را هم نمیکردم که کتابی که خیلی بابتش کنجکاو بودم با پای خودش بیاد درخونه! کتاب خیلی روان نوشته شده، انگار نویسنده نشسته کنارت و مثل یک دوست صمیمی داره درد دل میکنه. اما آن چیزی که در کتاب مرا بیش از بقیه موارد تحت تاثیر قرار داده، انتقال تضادی است که در زنهای امروزی جامعه ما با خودشان وجود دارد. زن امروزی که هنوز دغدغههای زنان نسلهای قبل را هم در وجودش دارد، ادعای روشنفکری و آزادگی دارد ولی ریشههای وجودش هنوز هم با فرهنگ و سنت قدیمی و نیازهای و تمایلات زنان نسل قبل پیچیده است.
معصومه اطيابي: دوستش داشتم. یه جورایی خودمونی بود و باهاش خیلی خوب تونستم ارتباط برقرار کنم
مينا بهنام: با خواندن چند صفحه اول زود قضاوت كردم ولي كم كم بدبيني را كنار گذاشتم و واقعا لذت بردم. خيلي جاهاش به حقيقت نزديك بود.
هانيه سالاري: با اینکه کتاب پیامهای جالبی داشت واسه ما خانوما و با اینکه تقریباً خیلی از داستانهاش با زندگی اکثر زنای ایرونی همخونی داشت ولی من نتونستم با شخصیتای داستان ارتباط برقرار کنم و قلم نویسنده واسم جالب نبود
ارمغان علوي: کتاب را دوست نداشتم و نیمه کاره رها کردم. ممکنست واقعیت داشته باشد اما من این نگاه بدبین را از طرف خانم ها نمی پسندم. در واقع هدف نویسنده را درک نکردم.
زهره بندري: راستش این گسستگی در داستان آدم را عصبی می کند و احساس می کند که نویسنده از این شاخه به آن شاخه می پرد اما در کل کتاب آموزنده ای بود و برایم بعضی از قسمت هایش جالب بود .