بخريد و بخوانيد ...
خطری برای جمال (قصه‌های شیرین دلستان و گلستان - 1)
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

خطری برای جمال (قصه‌های شیرین دلستان و گلستان - 1)

نویسنده: محمد حمزه‌زاده 
ناشر: هزاربرگ
سال نشر: 1402 (چاپ 9)
قیمت: 50000 تومان
تعداد صفحات: 48 صفحه
شابك: 978-964-7512-30-5
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 1 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'خطری برای جمال (قصه‌های شیرین دلستان و گلستان - 1)':

دلستان روستایی است در پای "بلندکوه". خاک خوبی دارد. بیش‌تر مردم دلستان یا کوزه‌گرند یا کوزه‌فروش. بعضی از کوزه‌های ساخت دلستان، سال‌هاست که در دورترین جاهای دنیا، دست به دست می‌شود و هنوز مشتری دارد. پشت بلندکوه روستایی است به‌نام گلستان. مردم گلستان با آب چشمه‌های جوشان بلندکوه که به سمت روستای‌شان جاری است، گل پرورش می‌دهند و از این راه روزگار می‌گذرانند. دلستان و گلستان مردمانی باصفا و کوشا دارند با آرزوها و رسم‌ها و خوبی‌ها و بدی‌هایی شبیه همه‌ی مردم دنیا. قصه‌ها و غصه‌های این مردم، خواندنی و ماندنی است. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)

(مخاصب کتاب گروه سنی "ب" و "ج" درنظر گرفته شده است)

داستان "راز کوزه‌های آقانبات" با این جملات آغاز می‌شود:

"یک بعدازظهر گرم تابستان، آقانبات، خسته از کار روزانه، زیر سایه‌ی درخت کارگاهش نشسته بود و کوزه‌هایش را نگاه می‌کرد و می‌شمرد. از صبح پانزده کوزه‌ی کوچک ساخته بود. کوزه‌ها هنوز خیس بودند و تا آماده‌ی فروش شوند، راه زیادی داشتند. آقانبات با خودش فکر کرد: "این‌ها را که بفروش، با پس‌اندازی که دارم، می‌توانم بقیه‌ی جهیزیه‌ی گل‌پسند را بخرم."

صدای قژقژ چرخ‌های گاری مردان‌خان بلند شد. بی‌موقع آمده بود. چون کوزه‌ای آماده نبود که او ببرد. مردان‌خان از گاری پیاده شد و کلاه حصیری را از سر برداشت. آقانبات گفت: "سلام مردان! چی شده؟ بی‌موقع آمدی؟" ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!