داستان با این جملات شروع میشود:
"اگر خیال میکنی که من یک موجود فوقالعاده هستم، این فصل را نخوان. نه، جدی میگویم. اگر این فصل را نخوانی، هنوز این امکان برایت وجود دارد که مرا بچهای استثنایی فرض کنی. اگر آن را بخوانی ... میفهمی که پشت این مانولیتوی پرکمالات، چه کسی پنهان شده است. مثل زنهای بسیار مهربان سریالهای تلویزیونی که پشت ماسک زنی بیعیب و نقص، چهره واقعی افعیمانند خودشان را پنهان میکنند.
خب، پس چرا داستانی را تعریف میکنم که میتواند تصویر مردمی مرا خراب کند؟ برای این که ببینی من هم عیبهایی دارم، من هم یک انسان هستم، و تقریبا تمام انسانهایی که میشناسم، عیبهایی دارند که از حسنهایشان خیلی بیشتر است ..."