داستان با این جملات آغاز میشود:
"به خانوادهی زیبای سینکلر خوش آمدید.
هیچکس اینجا مجرم نیست.
هیچکس اینجا معتاد نیست.
هیچکس اینجا مایهی سرخوردگی نیست.
سینکرها آدمهای ورزشکار، قدبلند و خوشسیمایی هستند. ما از اشرافزادگان دموکرات هستیم. لبخندهای ما گشاد است، چانههایمان مربعی و در بازی تنیس تهاجمی هستیم.
مهم نیست اگر طلاق ماهیچههای قلب ما را چنان از هم گسیخته باشد که برای هر تپش بهسختی تقلا کند. مهم نیست اگر وجه سپرده در حال تمام شدن است، اگر پیشخوان آشپزخانه از صورتحسابهای پرداختنشدهی بانکی پر شده باشد. مهم نیست اگر قوطیهای قرص روی میز کنار تختخواب باشد.
مهم نیست اگر یکی از ما مایوسانه، مایوسانه عاشق باشد ..."