فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"هنوز که هنوز است در برخی کتابهای درسی اروپایی حمله اسکندر به ایران طوری مطرح میشود، انگار جنگی میان جهان متمدن و جهان غیرمتمدن بوده است. اگر اسکندر را جهانگشایی بزرگ بنامند که سرزمینهای بسیاری را تسخیر کرد، حرفی نیست. حتی اگر بگویند شخصی چون ارسطو معلمش بوده یا از آرزوی او برای گسترش علوم یونانی بگویند، باز هم حرفی نیست.
اگر او را - که تختجمشید را بهراحتی برای تفریح و خوشگذرانی آتش زد - نماینده دنیای متمدن بدانند و ایران را سرزمینی غیرمتمدن، این سخن کمی عجیب است که البته این سخن عجیب مدام در کتابهای تاریخنویسان غربی تکرار میشود.
شاید یکی از مهمترین دلایلی که چنین ادعایی را باطل میکند، سرنوشت میراث اسکندر مقدونی باشد. اسکندر در برابر ایرانیان رفتاری دوگانه داشت. از یک سو برای جلب رضایت آنان خود را جانشین داریوش سوم - آخرین پادشاه هخامنشی - خواند و با زنان ایرانی ازدواج کرد. از سوی دیگر در سرزمین ایران شهرهای یونانینشین تاسیس کرد ..."