فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"سال 1924 بود که جلدی از رمان مارسل پروست به دستم افتاد. تازه آمده بودم پاریس و آشناییام با ادبیات فرانسه داشت نرمنرمک از حد رمانهای درجهدوِ سبک کارهای فارر یا لوتی فراتر میرفت. بیش از همه عاشق رومن رولان بودم که نه در سبک کارش بدعتی داشت نه از حیثِ زبانی تشخصی؛ در همین حالوهواها بود که کوشیدم در مطالعهی ادبیات مدرن فرانسه سمتوسوی بهتری بگیرم.
آن روزها رمان کوتاه مجلس رقص کنت دورژل، اثر رادیگه، تازه سر زبانها افتاده بود - رمان کوتاهی به سبک پرنسس دوکلو؛ دوره دورهی کوکتو، ساندرار و موران بود؛ زمانهی جملههای تلگرافی با همان تعمدها در ایجاز و سردی در سبک. این تصویرِ آن زمانِ زبان و ادبیات فرانسه بود که به چشم یک آدم خارجی میآمد ..."