بخريد و بخوانيد ...
در یک ظهر داغ تابستان دختری از بصره آمد
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

در یک ظهر داغ تابستان دختری از بصره آمد

نویسنده: جمشید خانیان 
ناشر: افق
سال نشر: 1403 (چاپ 4)
قیمت: 115000 تومان
تعداد صفحات: 115 صفحه
شابك: 978-600-353-933-4
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 1 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'در یک ظهر داغ تابستان دختری از بصره آمد':

سه پسر نوجوان بطور اتفاقی با دختری آشنا می‌شوند که با پدرش از بصره به آبادان آمده و به دنبال خانه‌ یکی از دوستانشان می‌گردند. دیدار با این دختر حس غریب و شیرینی را در پسرها به وجود می‌آورد که دوستی‌شان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و ... (برگرفته از معرفی کتاب در وب سایت ایسنا)

داستان با این جملات آغاز می‌شود:

"و بدان که آفریدگار
آدمی را شگفت آفرید.
و آفرید او را
از تارهای به هم تابیده‌ی:
آز - داز
ناز - راز … این راز است. این چیزی که دارم می‌نویسم، نامه نیست، راز است. خوبی‌اش همین است که نامه نیست. پس مال کسی هم نیست. یعنی برای کسی نمی‌نویسمش. قرار هم نیست کسی آن را بخواند. هیچ‌کس آن را نمی‌خواند. خود من هم که دارم آن را می‌نویسم، بعد از تمام‌شدنش دیگر نباید بخوانمش. خواهرم که دو سال و چند ماه از من بزرگ‌تر است، گفت نوشتن هر رازی و سپردن آن به زمین یک شرط مخصوص به خودش دارد. شرط نوشتن این راز هم این است که دیگر خوانده نشود. و من هم گفتم باشد.

اینکه رازم را روی کاغذ بنویسم، از اولش هم فکر او بود. او بود که وقتی دید پنج روز تمام است که من مثل مرغِ گیج، کنج اتاق قنبرک زده‌ام و لالمانی گرفته‌ام، آهسته و طوری که کسی متوجه نشود، آمد و زیر گوشم گفت: "ببین من می‌دانم تو خیلی خوب بلدی همه‌چیز را بنویسی و مثل یک فیلم تعریف کنی. پس بهتر است تا غمباد نگرفته‌ای و کار دست خودت و ما نداده‌ای، پا بشوی بروی همه‌ی رازت را روی کاغذ بنویسی ..." "

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!