ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
ماجراهای باورنکردنی پروفسور برانشتام
(The Incredible Adventures of Professor Branestawm)
نویسنده:
نورمن هانتر
(Norman Hunter)
ترجمه:
حسن پستا
ناشر:
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
سال نشر:
1396
(چاپ
2
)
قیمت:
8300
تومان
تعداد صفحات:
203
صفحه
شابك:
978-964-432-318-8
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 91 نفر
امتیاز كتاب:
(3.33 امتیاز با رای 3 نفر)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'ماجراهای باورنکردنی پروفسور برانشتام':
پروفسور برانشتام، مخترع گیج و ویجی است که هیچکدام از چیزهایی که اختراع میکند، درست کار نمیکند! اینکه اختراعهای پروفسور درست کار نمیکنند آنقدر مساله مهمی نیست، بلکه مشکل اساسی در هرکدام از داستانهای کتاب زمانی پیش میآید که هر اختراع جدید جوری عمل میکند که پروفسور و اطرافیانش را دچار دردسرهای خندهدار میکند و زندگیشان را به هم میریزد.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"پروفسور برانشتام مثل همه مردان بزرگ عالم، زندگی معمولی و سادهای داشت. شلوارش یک شلوار معمولی بود با دو تا پاچه معمولی. کتش هم کت سادهای بود که اصلا دگمه نداشت و به جای دگمه سنجاق قفلی داشت. یعنی همه دگمههاش به تدریج افتاده بود و او به جای دگمهها سنجاق قفلی زده بود. بالای سرش تاس تاس بود و نور که به آن میخورد مثل آینه برق میزد. در عوض کلهاش یک کله حسابی بود، یک کلهی واقعا پروفسوری. پیشانیش هم بلند بود و برای همه عینکهاش جا داشت. آخر پروفسور یکی دو تا عینک که نداشت، چند تا داشت، یکی برای خواندن و یکی برای نوشتن، یکی برای خارج از منزل و یکی برای اینکه از بالاش به آدم نگاه کند، و یکی هم برای مواقعی که عینکهای دیگرش را گم میکرد و میخواست دنبالشان بگردد …"
نظر كسانی كه كتاب را خواندهاند:
ريحانه عارفنژاد:
از کتاب راضی نبودم و فکر کنم بیشتر مربوط به ترجمه کتاب بود.