ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
سی و پنجم ماه مه
(The 35th of May [or Conrad's Ride to the South Seas])
نویسنده:
اریش کستنر
(Erich Kästner)
ترجمه:
کتایون سلطانی
ناشر:
مرکز
سال نشر:
1388
(چاپ
1
)
قیمت:
2900
تومان
تعداد صفحات:
134
صفحه
شابك:
978-964-213-048-1
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 5 نفر
امتیاز كتاب:
(5 امتیاز با رای 1 نفر)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'سی و پنجم ماه مه':
کنراد هر پنجشنبه ناهار پیش عمو رینگلهوت میرود و تا شب پیش او میماند. یکی از این پنجشنبهها اسب سیاهی به نام نکرو کابالو به خانه عمو رینگلهوت میآید. کابالو اسبی است که به راحتی به زبان آدمها صحبت میکند. او از ادبیات آلمانی سررشته دارد و از آن مهمتر یکی از بهترین اسکیتبازهای چهارپای دنیاست!
عمو رینگلهوت، کنراد و کابالو به داخل کمدی که در خانه وجود دارند میروند و از انتهای کمد وارد سرزمینی خارقالعاده میشوند و ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"آن روز، سی و پنجم ماه مه بود و به همین دلیل هیچ چیزی نمیتوانست باعث تعجب عمو رینگل هوت شود. اگر اتفاقی که آن روز رخ داد، هفتهی قبل برایش پیش میآمد، بدون برو برگرد فکر میکرد نه تنها سیمهای خودش بلکه مال کرهی زمین هم قاطی کردهاند. اما روز سی و پنجم ماه مه، آدم باید آمادهی هر نوع واقعهی عجیب و غریبی باشد.
بگذریم. آن روز، پنجشنبه سی و پنجم ماه مه بود. عمو رینگل هوت رفت دم مدرسه، دنبال برادرزادهاش کنراد و حالا دوتایی داشتند از خیابان گلاسیس میگذشتند. قیافهی کنراد ناراحت به نظر میآمد. عمویش هیچ متوجه این مسئله نبود و فقط دلش برای خوردن ناهار غنج میزد.
قبل از این که قصه را ادامه بدهم، باید داستان یک خانواده را برایتان بگویم. از آنجا که عمو رینگل هوت یعنی برادر پدر کنراد، هنوز زن نگرفته بود و تنهای تنها زندگی میکرد، میتوانست هر پنجشنبه برادرزادهاش را از مدرسه به خانهی خودش ببرد تا با هم ناهار بخورند، گپ بزنند و قهوه بنوشند. کنراد تا شب آنجا میماند و بعد عمو میرساندش. این پنجشنبهها خیلی باحال بودند. عمو رینگل هوت زن نداشت که برایش ناهار بپزد! کسی هم به عنوان خدمتکار در کار نبود. به همین دلیل، پنجشنبهها او و کنراد همیشه چیرهای قر و قاطی میخوردند …"
نظر كسانی كه كتاب را خواندهاند:
ريحانه عارفنژاد:
ماجراهایی که پیش میامد خیلی هیجانانگیز بود. واقعا پنج ستاره حقش است ...