درباره كتاب 'زادهی جرم':
مسیر باورنکردنی ترور نوآ از آفریقای جنوبی در دوران آپارتاید تا پشت میز دیلیشو (Daily Show) با ارتکاب یک جرم شروع شد: تولدش. ترور در دورانی از پدر سفیدپوست سوئیسی و مادر سیاهپوست آفریقاییاش متولد شد که مجازات چنین کاری پنج سال زندان بود. در سالهای اول زندگی او را که گواه زندهی بیمبالاتی والدینش بود اغلب در خفا نگه میداشتند و باید به کارهای غیرعادی و اغلب عجیب مادرش برای پنهان کردنش از حکومتی که هر آن ممکن بود آنها را از هم جدا کند تن میداد. سرانجام ترور و مادرش که با پایان یافتن استبداد سفیدپوستها در آفریقای جنوبی آزاد شده بودند ماجراجویی بزرگ خود را با زندگی در آزادی آغاز کردند و از فرصتهایی بهرهمند شدند که پس از قرنها درگیری به دست آمده بود.
زادهی جرم داستان پسر کوچک شیطانی است که تبدیل به مرد جوان بیقراری میشود که در حال تلاش برای پیدا کردن جایگاهش در دنیایی است که اصلا قرار نبود در آن وجود داشته باشد. همچنین داستان رابطهی او با مادر بیباک، سرکش و به شدت مذهبیاش است - همتیمیاش، زنی که مصمم بود پسرش را از چرخهی فقر، خشونت و بیعدالتی نجات دهد. چرخهای که سرانجام جان خودش را هم به خطر انداخت ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
بخش اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"اصل آپارتاید این بود مردمی را که در اکثریت بودند متقاعد کند به هم پشت کنند. نفرت از یکدیگر بود. مردم را گروهگروه از هم جدا میکنید و آنها را مجبور میکنید از یکدیگر متنفر باشند تا بر آنها حکومت کنید.
در آن دوران تعداد اهالی سیاهپوست آفریقای جنوبی نسبت به سفیدپوستان تقریبا پنج به یک بود، ولی ما به قبایل مختلف با زبانهای مختلف تقسیم میشدیم: زولو، خوسا، تسوانا، سوتو، وندا، اندبیلی، سونگا، پدی و غیره. خیلی پیش از وجود آپارتاید این قبایل با هم در جنگ و نزاع بودند؛ بنابراین حکومت سفیدپوستها از این دشمنی برای جدایی انداختن و غلبه کردن استفاده کرد. قاعدتا تمام کسانی که سفیدپوست نبودند به گروهها و زیرگروههای مختلف دستهبندی شدند. بعد به این گروهها سطوح مختلفی از حقوق و مزایا دادند تا آنها را در تعارض نگهدارند ..."