درباره كتاب 'پختستان':
داستان را یک مربع تعریف میکند که ریاضیدانی است در ولایت پختستان. جهانی دو بعدی که در آن خانمها در قامت خط راست پستترین اشکال هستند و آقایان در آن میتوانند بسته به جایگاه اجتماعیشان هر تعداد "گوشه" که بخواهند، داشته باشند. آقای مربع بر اثر یک سلسله اتفاقات عجیب و غریب فرصت مییابد که قدم به سرزمینهای دیگری بگذارد. سرزمینهایی سهبعدی، یکبعدی و بدون بعد. او بر اثر ماجراجوییهایش به فکر فتح سرزمینی چهاربعدی میافتد و با این رویا به سرزمین دوبعدی خود بازمیگردد.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"جهانمان را پختستان مینامم، تا ماهیت آن را روشنتر کرده باشم برای شما خوانندگان سعادتمند که به زندگی در مکان ممتازید، وگرنه ما خود آن را پختستان نمیگوییم.
تجسم کنید یک صفحه پهناور کاغذ را که بر آن خطهای مستقیم، مثلثها، مربعها، مخمسها، مسدسها و دیگر اشکال هندسی، به جای آنکه نقوش ثابتی باشند، آزادوار در آمد و رفتاند، بیآنکه بتوانند از سطح فراخیزند، یا در آن فروروند. سخت به سایه شبیهاند، اما سفتاند و لبههای تابناک دارد. با تجسم یک چنین تصویری، دیگر تصور نسبتا درستی از موطن من و هموطنانم در ذهن خود دارید. هیهات، که روزگاری میگفتم "جهان من"؛ اما سالهاست که دیگر ذهنم به چشماندازهای برتری از اشیا باز شده است ..."