درباره كتاب 'تاریکتر از جادو (سایههای جادو، کتاب اول)':
کِل یکی از آخرین بازماندههای جادوگرانی است که میتواند بین لندنهای موازی رفتوآمد کند. لندن قرمز، لندن خاکستری، لندن سفید و البته لندن سیاه.
او در لندن قرمز بزرگ شده و به دلیل قابلیتش به عنوان سفیر این سرزمین در میان دیگر لندنهای موازی در رفتوآمد است. اما او بطور غیررسمی فعالیت پرسود دیگری هم انجام میدهد. قاچاق هرچیزی که فکرش را بکنید بین لندنهای موازی. شغل نان و آبداری که مشتریاش پولدارهایی هستند که حاضرند هر مبلغی را برای کوچکترین شی آمده از جهانی دیگر، که خودشان هیچوقت امکان دیدن آن را نخواهند داشت، بپردازند.
در یکی از همین جابجاییهای غیرقانونی اشیا قاچاق است که کِل به دردسر میافتد و مجبور میشود به لندن خاکستری بگریزد. او در این شهر با لایلا بارد آشنا میشود. لایلا اول از کِل دزدی میکند، بعد او را از دست یک دشمن خطرناک نجات میدهد و بالاخره هم کِل را مجبور میکند تا او را برای یک ماجراجویی تمامعیار به یکی از دنیاهای دیگر ببرد.
اما همهی این ماجراجوییها باعث میشود تا پای آنها به دردسرهای بزرگتری کشیده شود و مجبور شوند برای نجات همه دنیاهای موازی خودشان را آماده کنند …
این کتاب، کتاب اول از یک مجموعه سه قسمتی است.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"کل کت عجیبی پوشیده بود.
کتش نه یکرو داشت که میتوانست عادی باشد و نه دو رو که میتوانست عجیب باشد، بلکه چندین رو داشت که البته غیرممکن بود.
هر وقت از یک لندن قدم بیرون میگذاشت و وارد لندن دیگری میشد، اولین کارش این بود که کتش را دربیاورد و یکی دو بار (حتی سه بار) اینطرف و آنطرف کند تا روی مورد نیازش پیدا شود. همهی رویههای کتش شیک نبود، اما هرکدام برای هدفی به کار میرفت. بعضی از آنها همخوانی داشتند و بعضی توی چشم میزدند و بعضی هم هدف خاصی نداشتند اما او به طرز خاصی به آنها علاقهمند بود.
وقتی کل از دیوار قصر گذشت و داخل اتاق انتظار شد، لحظهای ایستاد تا ظاهرش را عوض کند - جابهجا شدن بین دنیاها شرایط خودش را داشت - کت یقهایستادهی قرمزش را بیرون آورد و از راست به چپ پشتورو کرد تا به کت سیاه ساده تبدیل شود. خب، یک کت سیاه ساده که با نخ نقرهای خطوط ظریفی روی آن دوخته و در دو ردیف دکمهی نقرهای درخشان آراسته بود ..."