داستان با این جملات آغاز میشود:
"تورین زادگاه لفافهی مشهور است، همان ملافهای که مسیح را پس از مصلوب کردن در آن پیچیدند: با دستهایی که پایین شکمش به هم گره خورده بودند، چشمانی بسته، و سری مزین به تاجی از جنس خار. در واقع این تصویر روی کتان ساده دیده نمیشد، و در اواخر قرن نوزدهم، وقتی به وجود آمد که یک عکاس آماتور، نگاتیو عکسهایی را که از این لفافه گرفته بود تماشا میکرد، و ناگهان این تصویر را دید؛ تصویری کمرنگ و مبهم، اما به هر حال آنجا بود. تصویر فقط روی نگاتیو دیده میشد: نگاتیو چاپ شده، و این یعنی خود لفافه هم در اصل نوعی نگاتیو بود ..."