ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
فانوس دریایی آخر دنیا
(The Lighthouse at the End of the World)
نویسنده:
ژول ورن
(Jules Verne)
ترجمه:
غلامحسین سدیر عابدی
ناشر:
امیرکبیر
سال نشر:
1394
(چاپ
1
)
قیمت:
17000
تومان
تعداد صفحات:
222
صفحه
شابك:
978-964-00-1792-0
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 15 نفر
امتیاز كتاب:
(4 امتیاز با رای 1 نفر)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'فانوس دریایی آخر دنیا':
در جزیرهای در جنوبیترین نقطهی آمریکای جنوبی، یک فانوس دریایی ساخته میشود و سه مرد در جزیره باقی میمانند تا از فانوس مراقبت کنند. از سوی دیگر جزیره مخفیگاه دزدانی دریایی است که اخیرا یک کشتی صدمه دیده را تصرف کرده و با آن به جزیره آمدهاند. راهزنان دریایی به محض ورود به جزیره دو نفر از نگهبانان فانوس را به قتل میرسانند. اما نفر سوم موفق به فرار میشود و حالا اوست که باید به تنهایی در جزیره زنده بماند و جلوی فرار دزدان دریایی را بگیرد تا وقتی که کمک به جزیره برسد و او نجات پیدا کند ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"خورشید تقریبا در حال فرو رفتن به زیر خط افق، چهار یا پنج فرسنگ به سمت غرب در محل تلاقی آسمان و دریا بود. هوا عالی بود. ابرهای کوچک پراکندهای در سمت شرق آخرین پرتوهایی را جذب میکردند که بهزودی در شفق بلندترین عرض جغرافیایی، یعنی پنجاه و پنج درجه جنوب استوا کمرنگ میشدند.
هنگامی که توپی از عرشه سانتا فو غرش کرد، فقط نیمی از قرص خورشید دیده میشد. پرچم جمهوری آرژانتین بدون تاب خوردن در باد به طرف قله شاه دکل کشتی جنگی بالا رفت.
در همان لحظه نور درخشانی از فانوس دریایی گسیل شد، گلوله توپی از فاصلهای دور از ماورای کنارههای خلیج الگور، جایی که سانتا فو لنگر انداخته بود شلیک گردید. دو نگهبان فانوس دریایی همراه با کارگر روی ساحل و جمعیتی که در قسمت جلوی عرشه کشتی جمع شده بودند، به اولین نوری که از این ساحل دورافتاده تابش شد با فریاد شادمانه بلندی خوشامد گفتند ..."
نظر كسانی كه كتاب را خواندهاند:
امين راستگو:
داستان جذابی است ولی متاسفانه ترجمه روانی ندارد.