درباره كتاب 'حسنی و سه بزغاله':
خاله حسنی سه تا بزغاله داشت که اونها را خیلی دوست داشت. یکروز خاله بزغالهها را به حسنی میسپارد تا آنها را به صحرا ببرد و بچراند. حسنی با بزغالهها به راه میافتد. اما سرظهر که میشود، خوابش میگیرد و زیر سایه درختی به خواب میرود. در همین حال گرگ از راه میرسد و یکی از بزغالهها را با خود میبرد. عصر که حسنی از خواب بلند میشود متوجه میشود که یکی از بزغالهها نیست و ...