ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
باغ همسایه
(The Garden Next Door)
نویسنده:
خوسه دونوسو
(Jose Donoso)
ترجمه:
عبدالله کوثری
ناشر:
آگه
سال نشر:
1394
(چاپ
1
)
قیمت:
20000
تومان
تعداد صفحات:
302
صفحه
شابك:
978-964-416-318-0
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 5 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'باغ همسایه':
خولیو مندس، نویسندهی میانمایهی شیلیایی که شاهد کودتای پینوشه (11 سپتامبر 1973) بوده و چند روزی هم طعم زندان رژیم کودتا را چشیده، خود را به اسپانیا میرساند تا بنشیند و براساس آن تجربهی یکتا رمانی بنویسد که گوی سبقت از همهی نویسندگان دورهی شکوفایی برباید. اما زندگی ملالآور و خفتبار در این تبعید خودخواسته و نیز پریشانذهنی حاصل از دلبستگی به وطن و مادری محتضر و پسری سرکش و بیگانه با پدر، روز به روز او را از تحقق این رویای پرشکوه دورتر میکند. در این دوزخ بیبار و بر تنها مایهی دلخوشی او باغ سبز و خرم همسایه است که از پنجرهی اتاقش تماشا میکند و آنچه در آن باغ میگذرد یگانه صحنهی چشمنواز و خیالانگیز برای این مرد سودایی است.
اما این روایت سادهی واقعگرایانه از زندگی نویسندهی سرخورده و تبعیدی، ناگهان با چرخشی نامنتظر در فصل آخر همهی دانستههای خواننده را آماج تردید میکند و شالودهی رمان را در هم میریزد. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"گاهی اوقات رفیق پولدار به داد آدم میرسد. البته قصد ندارم به تقلید از اسکات فیتز جرالد از اعتیاد نامعقول به چنین رابطهای دفاع کنم. اما گاه هست که این رفیق همیشه رفیق بوده. از همان روزهای مدرسه و ایام نوجوانی که کنار دریا در ییلاق روستا میگذشت، آن روزهایی که دنیا خلد برین بود، چرا که هنوز مجبورمان نکرده بود میان احتمال محبوب بودن و مشهور بودن یکی را انتخاب کنیم. بنابراین، اگر آن رفیق موفق در طول این همه مدت توانسته باشد رابطهاش را با آدمی مثل من که حال و روزش پاک با او تفاوت دارد حفظ کند، طبیعی است که خوشحال بشوم وقتی بعد از بازگشت از مهمانی شبانهی اعصاب خردکن در لاکالا صدای پانچو سالواتییرا را بشنوم که از مادرید تلفن میکند تا صاف و ساده از من بپرسد:
"ببینم خولیتو، برای تابستان چه برنامهای جور کردهاید؟" ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!