ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
میخواستم نویسنده شوم، آشپز شدم: یازده روایت آبگوشتی
نویسنده:
فاطمه ستوده
ناشر:
هیلا
سال نشر:
1394
(چاپ
1
)
قیمت:
6000
تومان
تعداد صفحات:
96
صفحه
شابك:
978-600-5639-48-3
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 7 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'میخواستم نویسنده شوم، آشپز شدم: یازده روایت آبگوشتی':
کتاب مجموعهای است از یازده روایت آبگوشتی! نام قصهها و محورِ اصلیِ روایت هر قصه هم مبتنی بر یک غذا است؛ از کلهپاچه بگیر تا پای چوپان! راوی زن جوانی است که میخواهد داستان بنویسد و جدای نوشتن به پختوپز هم علاقه دارد. او در حقیقت عاشق آشپزی است. زن با همسرش، پیمان، زندگی میکند و در هر قصه، بنا به ضرورت پای پدر و مادر، برادر و رفیق یا فکوفامیل و دوست و آشنا هم به داستان باز میشود ... (برگرفته از وب سایت fourstar.ir)
اولین داستان کتاب با این جملات آغاز میشود:
"خیلی طول کشید تا این گزاره بهمان ثابت شود که آبگوشت شاخ دارد. خانهمان داشت از بیخ و بن کنفیکون میشد که یکهو شاخکهای مامانم جنبید و فهمید ما از آن خانوادهها هستیم؛ از آنها که وقتی آبگوشت میخورند، پاچهی هم را میگیرند و از گل و گردن همدیگر آویزان میشوند و میپرند به هم.
چاق و چله نبودیم، حتی یک جورهایی ریقو هم به حساب میآمدیم. من و بهروز به اضافهی مامان و بابایمان سرجمع صد و پنجاه کیلو هم نمیشدیم. بهروز تا دوازده سالگی بیست کیلو بود. من ده دوازده کیلو بیشتر. مامانبزرگ رویمان اسم گذاشته بود. چپ میرفت و راست میآمد بهمان تشر میزد: "شماها آدم نیستید که، جزو خانوادهی عنکبوتیانید." ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!