ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
پیام گمگشته
(Mutant Message Down Under)
نویسنده:
مارلو مورگان
(Marlo Morgan)
ترجمه:
فرناز فرود
ناشر:
آوند دانش
سال نشر:
1391
(چاپ
2
)
قیمت:
12000
تومان
تعداد صفحات:
220
صفحه
شابك:
964-7114-31-1
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 9 نفر
امتیاز كتاب:
(2 امتیاز با رای 1 نفر)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'پیام گمگشته':
افراد یک قبیلهی بیاباننشین، (در استرالیا) که خود را مردم حقیقی میخوانند، از یک زن آمریکایی دعوت میکنند تا در سفری چهارماهه در بیابانها، آنها را همراهی کند. او در طی 2500 کیلومتر پیادهروی با پاهای برهنه، در صحرای پرفراز و نشیب، شیوهی تازهای برای زندگی و شفاگری میآموزد که برمبنای حکمت فرهنگی 50000 ساله بنا شده است و به دگرگونی عمیق وی منجر میشود.
کتاب پیام گمگشته، پیامی بیهمتا، به موقع و قدرتمند به تمامی بشریت ارائه میکند: هنوز امکان نجات جهان وجود دارد؛ بهشرط آنکه متوجه شویم تمامی موجودات، چه گیاه، چه حیوان و چه انسان، بخشی از یگانهی در همه جا حاضر هستند. اگر این پیام را به کار بندیم، زندگی ما همچون زندگی مردم حقیقی، از معنا و حس هدفمندی سرشار خواهد شد.(برگرفته از توضیحات پشت جلد)
کتاب با این جملات آغاز میشود:
"شاید باید به من هشداری داده میشد، اما من چیزی احساس نکردم. ماجرا بدون اطلاع من آغاز شده بود. شکارگران کیلومترها آنطرفتر به انتظار شکار خود نشسته بودند. فردا بر چمدانی که یک ساعت پیش لباسهایم را از آن بیرون آورده بودم، برچسب "بیصاحب" میزدند و به انبار میفرستادند تا ماهها آنجا بماند و من هم یکی از آن آمریکاییها میشدم که در یک کشور خارجی ناپدید شدهاند.
یکی از صبحهای داغ اکتبر بود. کنار در هتل پنج ستاره استرالیا، به انتظار راهنمای ناشناسم ایستاده بودم. نهتنها دلم شور نمیزد، بلکه واقعا شاد بودم. به اندازهای احساس موفقیت و رضایت داشتم که حد ندارد. فکر میکردم: "امروز روز من است." ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!