ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
آب، آسمان
نویسنده:
آذردخت بهرامی
ناشر:
چشمه
سال نشر:
1393
(چاپ
1
)
قیمت:
22000
تومان
تعداد صفحات:
309
صفحه
شابك:
978-600-229-302-2
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 1 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'آب، آسمان':
ناهید پرستار تحصیلکردهای است که پانزده سال پیش از سامان جدا شده. سامان بعد از ناهید با زهره ازدواج کرده و در خارج از کشور زندگی میکند. ناهید هم با پسرعمویش نوید ازدواج کرده. در طول سالها او همواره تلاش کرده عشق و خاطره سامان را از خود دور کند. اما همهی نشانهها حاکی از این است که او هنوز سامان را دوست دارد ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"زمین و باد.
تا روی لبش گذاشتم، تمام کرد. لب که نبود، دو تکه گوشت لخم و سوختهی بد رنگ. پوست صورتش به استخوانها چسبیده بود. گونه نداشت، حفرهای بود پر از تاولهای چرکی، و استخوانی که از بین تاولها بیرون زده بود. تمام تنش تاول زده بود. تاولها عفونی شده بود و ترکیده بود و دوباره چرک کرده بود.
وارد بخش که شدم، دیدم تابلو D.C را به در اتاقش نصب کردهاند. وارد اتاق شدم. نیمه تاریک بود. پردهها را کنار زدم و پنجره را باز کردم. ملافه را صاف روی بدنش کشیده بودند. چشمها را بسته بود و زیر لب چیزی میگفت. جلو رفتم. دستهایش را گرفتم. پوست تاولهای ترکیدهاش خشک و زبر شده بود. دستهایش را فشار دادم. به کشو اشاره کرد و بعد لبش را تکان داد …"
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!