درباره كتاب 'چوپان دروغ نگو':
چوپان دروغگو را که همهمان میشناسیم. او در این داستان متوجه میشود که دروغگو دشمن خداست. بنابراین تصمیم میگیرد که دروغ گفتن را کنار بگذارد و دیگر هیچوقت دروغ نگوید. او هر روز صبح که از خواب بلند میشود با خودش قرار میگذارد که دروغ نگوید. اما هر بار بعد از مدتی دوباره دروغ میگوید. چوپان هرچه تلاش میکند میبیند که موفق نمیشود دیگر دروغ نگوید و از ناراحتی این موضوع دیگر شبها خوابش نمیبرد و روزها کارش میشود گریه کردن و التماس به خدا که کاری کند تا او دروغ نگوید. تا بالاخره یک شب اتفاقی میافتد که به چوپان دروغگو کمک میکند تا دیگر دروغ نگوید ...