وحيده اسدي: کتاب علاوه بر توصیف خوب فضاها و شخصیتپردازی دقیق، داستان پرکششی هم داشت و منو وادار میکرد با اشتیاق ادامهاشو بخونم و ببینم آخرش آدمای داستان چه تصمیمی میگیرن. بابا گوریو همونطور که گفتن واقعا نماد ابوت بود. این همه عشق به فرزند با وجود تمام خطاهاشون فقط از یه پدر یا مادر بر میاد (توی دنیای واقعی همچین مادری رو دیدم) یه جاهایی از داستان از برخوردی که دختراش باهاش داشتن علیالخصوص دلفین دختر کوچکتر، می شد به عمق منفعتطلبیشون پی برد. بیشتر از اونچه که توی سایر برخوردها و تعاملاتشون دیده میشد. و حقیقت ناخوشایند اینه که گوریو واقعا مقصر بود. بخاطر تربیت اشتباه بچههاش! و باز بهم ثابت شد آدما همیشه همون برخوردی رو میبینن که نتیجه رفتارهای خودشونه. با این وجود نمیتونستم با بابا گوریو همدردی نکنم و براش دلسوزی نکنم.
ابوالفضل بيات: توصیفهای عالی از افراد و روابط و بیان جزییاتی که شاید کمی به حجم کتاب افزوده اما باعث شده که درک خواننده درک بیشتری از شخصیتها پیدا کند.
محمود اسلاميان: الان که کتاب را بار دیگر پس از حدود بیست و پنج سال مجدد خواندم بیش از ابتدای جوانی متاثر شدم. راستینیاک شاید نمایندهی جوانان بلندپرواز ما نیز هست که با نبرد درونی سهمگینی میان خیر و شر وجود خود مواجه هستند. ده ، بیست صفحهی اول، علیرغم ترجمهی عالی، شاید همچون دارویی تلخ باشد اما توصیفات و شخصیتپردازیهای بعدی و جملههای طلایی فراوان نویسنده تا پایان کام ما را شیرین میکند هرچند که محتوای داستان تلخ و گزنده است. این کتاب را باید باصبر و حوصله، ذره ذره خواند
لیلا گلستانی: واقعا نتونستم با نثر کتاب ارتباط برقرار کنم و 10 صفحه بیشتر نخوندم. امتیازی ندادم چون نمیخوام عجولانه نظر بدم. باباگوریو توی کتابخونم هست ومن هرروز نگاهش میکنم واطمینان دارم هروقت زمانش رسید میخونمش وبعد بدون قضاوت میتونم درموردش اظهارنظر کنم