درباره كتاب 'ابنسینا نابغهای از شرق':
داستان زندگی شیخالرئیس ابوعلی سینا به افسانه میماند. ماجرای دانشمند یگانهای که از همان کودکی هوش و درایت سرشاری از خود بروز میدهد و هنوز به جوانی نرسیده به اکثر علوم و دانستههای عصر خود مسلط میشود.
روایت خواندنی کتاب "ابنسینا" نه تنها به زندگی پرفراز و نشیب این دانشمند ایرانی میپردازد بلکه توضیحات مفصلی نیز دربارهی فعالیتهای علمی و تحقیقات ابوعلیسینا در اختیار خواننده قرار میدهد.
ترجمه حاضر اولین بار بصورت سلسله مقالاتی پیوسته در مجلهی دانستنیها منتشر شد و با توجه به استقبال خوانندگان در آن زمان، پس از مدتی بصورت کتابی مستقل به چاپ رسید.
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"مسافری که در روز سوم ماه ربیعالاول سال 370 هجری قمری مطابق با اول میزان (اول مهرماه) وارد قصبه "افشنه" میشد ولو کوچکترین اطلاعی از وضع اجتماعی مردم آن قصبه نداشت میفهمید که در یک روز جشن وارد آن قصبه شده است.
در بعضی از خانهها که صاحبانشان به اصطلاح درهای باز داشتند، در را باز گذاشته بودند تا خویشاوندان و دوستان و آشنایان بدون در زدن وارد خانه شوند و هر که وارد یکی از آن خانهها میگردید میدید که انواع میوهها از سقف هشتی آویخته شده و میوههایی را که برای آونگ انتخاب مینمودند طوری انتخاب میکردند که رنگارنگ باشد.
خویشاوندان و دوستان وقتی وارد خانهای میشدند با صدای بلند میگفتند "خرم باد" و صاحبخانه پاسخ میداد "بر شما هم خرم باد" و خویشاوندان و دوستان چند لحظه مینشستند و برای ابراز نزاکت از میوههایی که بر زمین نهاده شده بود، دانهای یا حبهای میخوردند و برمیخاستند تا بتوانند به خانه سایر خویشاوندان و دوستان بروند ..."