محمدصادق بيات: کودکم در هفت سالگیاش از رستم میپرسید ... از نام مادرش، داستانهای شاهنامه و به دنبال پاسخ بود ... کتابهای کتابخانهامان را زیر و رو میکرد و نمیافت آنچه را که در نظرش بزرگترین و بهترین داستان ایران خوانده بودنش … مرور که کردم خودم هم نمیدانستم آنچه را که تا به حال باید میدانستم ... شرمم آمد به عنوان یک پدر ... شروع به خواندن کردم ... ابتدا داستانهای شاهنامه به نثر ... و سپس فرزند ایران ... و ... فردوسی را میتوانم بگویم که قدر ندانستهایم … فردوسی را نشناختهایم و هیچ تلاشی برای شناختش نمیکنیم
علياكبر قزويني: خواندن این کتاب را تازه آغاز کردهام. ابتدا تصور میکردم زبان کتاب (که تمام واژههایش پارسی است و برخی از آنها در نگاه نخست غریب هستند) ممکن است مانعی بر سر لذت بردن از آن باشد. اما وقتی اتفاقی بخشهای کوتاهی از کتاب را خواندم، سرشار از لذتی خاص و عمیق شدم. این کتاب (که نخستین از سهگانهای است که دو تای دیگر به قلم همین نویسنده، در بارۀ زرتشت و کورش هستند)، خوانندۀ ایرانی را با ریشههایش آشنا میکند و شوقی برای جستوجوی بیشتر را در او برمیانگیزد. همین کتاب حاضر، شوق شاهنامهخوانی و بهره گرفتن از این اثر سترگ را در من برانگیخته است. حجم کتاب هم مناسب است: نه کم و نه زیاد؛ و در زمانی نسبتاً کوتاه میتوان کل آن را خواند و هر لحظه، از خواندن لذت برد. چاپِ خوبِ کتاب و جلد گالینگورش نیز به ارزشهای آن میافزاید. به نظرم این سهگانه (فرزند ایران، وخشور ایران، پدر ایران) باید در خانۀ هر ایرانی باشد.
بنفشه بامداد: از مطالعه کتاب بسیار بسیار لذت بردم. هم به خاطر یادآوری سرگذشت فردوسی بزرگ و هم به خاطر وجود انبوه واژهها و عبارتهای شعرگونه پارسی.